فیک زندگی با بنگتن ۲
فیک زندگی با بنگتن ۲
پارت ۱
مث همیشه مشغول کار خونه بودم برگشتن
وی: ات(گریه)
بغلم کرد
ات:چی شده بچه
وی:با کوک دعوام شد بهم گفت دیگ باهم رفیق نیستیم ات (گریه)
ات:آروم باش خدم باهاش حرف میزنم خوبع
ته رو فرستادم توی اتاق
نامجون: پدرمو در آوردن
جیمین:ی ساعت دیگ باهم آشتی میکنن
ات:خب خوبه
شوگا: خجالت نمیکشن انگاری بچن من رفتم بخابم
ات:شوگا جان ناهار آماده استا
شوگا:اشتهعا ندارم
شوگا رفت
جیهوپ: با دختره بهم زده
ات:عه
کوک:حاله منم خوب نی
ات:خب برو از دلش در بیار
جین:یکمم ب ما اهمیت بده خاهری
ات:هی جونم فدات بشم بیا بغلم
بغلش کردمو بوسیدمش
ات:غذا آماده کردم بشینید تا برم شوگا رو بیارم
دور میز نشستن و رفتم توی اتاق شوگا
ات:شوگا پاشو ناهار آماده کردم
شوگا:گفتم اشتها ندارم (با بغض)
پتو رو از روش کشیدم
ات:گریه نکن فدای اشکت بشم دختره کیه برم با پا توی صورتش(عصبی)
شوگا از تختش بلند شد و نشست کنارم
ات:شوگا نکن اینطوری
دراز کشید و سرشو گذاشت روی پاهام موهاشو نوازش کردم اشکاش روی دامنم میریخت و اعصابم بهم میریخت
ات: گور باباش پاشو بینم(عصبی)
بلندش کردم اشکاشو پاک کردم یهو لبامو شروع کرد ب بوسیدن فک کردم اینکار آرومش کنه کاری رو انجام ندادم بعد چند دقیقع تموم کرد
ات: اگ این کار آرومت کرد چیزی نمیگم
شوگا:گفتی غذا آماده است بریم
باهم رفتیم پایین ی شکی افتاد ب دلم نکنه عاشقم باشه منی ک عاشق نامجونم ی هوفی کشیدمو موهامو کنار زدم پیشونیمو فشار دادم پشت سرش رفتم
نامجون:اومدین گشنه ایی مردیما عجب بویی میده
ات:شروع کنید
نظر ندین پارت بعدو نمیزارم
پارت ۱
مث همیشه مشغول کار خونه بودم برگشتن
وی: ات(گریه)
بغلم کرد
ات:چی شده بچه
وی:با کوک دعوام شد بهم گفت دیگ باهم رفیق نیستیم ات (گریه)
ات:آروم باش خدم باهاش حرف میزنم خوبع
ته رو فرستادم توی اتاق
نامجون: پدرمو در آوردن
جیمین:ی ساعت دیگ باهم آشتی میکنن
ات:خب خوبه
شوگا: خجالت نمیکشن انگاری بچن من رفتم بخابم
ات:شوگا جان ناهار آماده استا
شوگا:اشتهعا ندارم
شوگا رفت
جیهوپ: با دختره بهم زده
ات:عه
کوک:حاله منم خوب نی
ات:خب برو از دلش در بیار
جین:یکمم ب ما اهمیت بده خاهری
ات:هی جونم فدات بشم بیا بغلم
بغلش کردمو بوسیدمش
ات:غذا آماده کردم بشینید تا برم شوگا رو بیارم
دور میز نشستن و رفتم توی اتاق شوگا
ات:شوگا پاشو ناهار آماده کردم
شوگا:گفتم اشتها ندارم (با بغض)
پتو رو از روش کشیدم
ات:گریه نکن فدای اشکت بشم دختره کیه برم با پا توی صورتش(عصبی)
شوگا از تختش بلند شد و نشست کنارم
ات:شوگا نکن اینطوری
دراز کشید و سرشو گذاشت روی پاهام موهاشو نوازش کردم اشکاش روی دامنم میریخت و اعصابم بهم میریخت
ات: گور باباش پاشو بینم(عصبی)
بلندش کردم اشکاشو پاک کردم یهو لبامو شروع کرد ب بوسیدن فک کردم اینکار آرومش کنه کاری رو انجام ندادم بعد چند دقیقع تموم کرد
ات: اگ این کار آرومت کرد چیزی نمیگم
شوگا:گفتی غذا آماده است بریم
باهم رفتیم پایین ی شکی افتاد ب دلم نکنه عاشقم باشه منی ک عاشق نامجونم ی هوفی کشیدمو موهامو کنار زدم پیشونیمو فشار دادم پشت سرش رفتم
نامجون:اومدین گشنه ایی مردیما عجب بویی میده
ات:شروع کنید
نظر ندین پارت بعدو نمیزارم
۳.۵k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.