دلداده به یک مافیا part10
دلداده به یک مافیا part10
(بعد از ۲۰ دقیقه رسیدن به بیمارستان)
پرستار : زخمش عمیق نیست اما باید یک عمل کوچولو بشه
جونگکوک : خیلی ممنونم
پرستار : ببخشید اینو میگم
جونگکوک : بله ؟
پرستار : هیچی (لبخند)
جونگکوک : (سرش را تکان میدهد)
(پرستار رفت)
تهیونگ : (با عجله اومد پیش جونگکوک) چیشد؟
جونگکوک : باید عمل بشه
تهیونگ : خب آسیب جدی ندیده؟
جونگکوک : نه
تهیونگ : خب الان باید چیکار کنیم ؟
جونگکوک : باید اونارو پیدا کنم
تهیونگ : اووووو برای ا.ت اینکار رو میکنی؟
جونگکوک : چی میگی بابا
تهیونگ : پس چیه ؟
جونگکوک : یااااا بار تفنگ هامو برداشتن
تهیونگ : اییششش بی احساس
جونگکوک ویو
این تهیونگ چشه ؟ داشت به چی فکر میکرد؟ واش کن اون چطور جرعت کرده تفنگ های من رو ورداره؟ باید پیداشون کنم و یه انتقام خیلی کوچولو هم بگیرم که دیگه به عکاس من شلیک نکنن (چیه فقط عکاسشه😅)
(پرستار اومد)
پرستار : آقای؟
جونگکوک : من ؟
پرستار : بله
جونگکوک : من اقای جئون هستم
پرستار : خوب آقای جئون میشه اینجارو امضاع کنین؟
(تهیونگ هم اومد)
جونگکوک : من به کسی امضاع نمیدم
پرستار : واسه عمل دوستتون میخوام
تهیونگ : ( جونگکوک رو مسخره میکند و میخندد )
جونگکوک : (یه نگا به تهیونگ میندازه و تهیونگ ساکت میشه) بله
پرستار : پس لطفا اینجارو امضاع کنین
جونگکوک : (امضاع کرد)
تهیونگ : (اومد پیش جونگکوک) چیشده ؟ سوتی خوبی دادی (میخندد)
جونگکوک : اون نیشت رو ببند
تهیونگ : باشه (پوکر)
(بعد از ۳۰ دقیقه ا.ت از اتاق عمل بیرون اومد)
....
لایک و
کامنت و
فالو فراموش نشه😇😊😉
(بعد از ۲۰ دقیقه رسیدن به بیمارستان)
پرستار : زخمش عمیق نیست اما باید یک عمل کوچولو بشه
جونگکوک : خیلی ممنونم
پرستار : ببخشید اینو میگم
جونگکوک : بله ؟
پرستار : هیچی (لبخند)
جونگکوک : (سرش را تکان میدهد)
(پرستار رفت)
تهیونگ : (با عجله اومد پیش جونگکوک) چیشد؟
جونگکوک : باید عمل بشه
تهیونگ : خب آسیب جدی ندیده؟
جونگکوک : نه
تهیونگ : خب الان باید چیکار کنیم ؟
جونگکوک : باید اونارو پیدا کنم
تهیونگ : اووووو برای ا.ت اینکار رو میکنی؟
جونگکوک : چی میگی بابا
تهیونگ : پس چیه ؟
جونگکوک : یااااا بار تفنگ هامو برداشتن
تهیونگ : اییششش بی احساس
جونگکوک ویو
این تهیونگ چشه ؟ داشت به چی فکر میکرد؟ واش کن اون چطور جرعت کرده تفنگ های من رو ورداره؟ باید پیداشون کنم و یه انتقام خیلی کوچولو هم بگیرم که دیگه به عکاس من شلیک نکنن (چیه فقط عکاسشه😅)
(پرستار اومد)
پرستار : آقای؟
جونگکوک : من ؟
پرستار : بله
جونگکوک : من اقای جئون هستم
پرستار : خوب آقای جئون میشه اینجارو امضاع کنین؟
(تهیونگ هم اومد)
جونگکوک : من به کسی امضاع نمیدم
پرستار : واسه عمل دوستتون میخوام
تهیونگ : ( جونگکوک رو مسخره میکند و میخندد )
جونگکوک : (یه نگا به تهیونگ میندازه و تهیونگ ساکت میشه) بله
پرستار : پس لطفا اینجارو امضاع کنین
جونگکوک : (امضاع کرد)
تهیونگ : (اومد پیش جونگکوک) چیشده ؟ سوتی خوبی دادی (میخندد)
جونگکوک : اون نیشت رو ببند
تهیونگ : باشه (پوکر)
(بعد از ۳۰ دقیقه ا.ت از اتاق عمل بیرون اومد)
....
لایک و
کامنت و
فالو فراموش نشه😇😊😉
۵.۷k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.