دلداده به یک مافیا part 11
دلداده به یک مافیا part 11
جونگکوک : آقای دکتر حالشون چطوره ؟ (سرد)
دکتر : حالش خوبه وقتی بهوش اومد میتونین ببرینشون
جونگکوک : آها مرسی
(دکتر رفت)
راوی قشنگتون 😅
جونگکوک رفت داخل اتاق ا.ت و روی صندلی نشست و منتظر شد تا بیدار بشه ۱ ساعت گذشت و ا.ت هنوز بیدار نشده بود جونگکوک داشت کم کم خسته میشد تا میخواست بلند بشه تا بره عمارت یک صدایی از تخت ا.ت اومد روشو برگردوند و دید ا.ت بهوش اومده ( راستی توی این یک ساعت به ا.ت خیره نشده بودا تو گوشیش میچرخید)
ا.ت : ارباب ؟
جونگکوک : با منی ؟
ا.ت : هووم (سرش را تکون میدهد)
جونگکوک : خوبی ؟ چیشده بود دیشب ؟
ا.ت : آها اون شب ... (کل ما چرا رو برای جونگکوک تعریف کرد)
جونگکوک : که اینطور خوب حالا دوربینت کجاست ؟
ا.ت : نمیدونم تا در خونه دستم بود
جونگکوک : (به تهیونگ زنگ زد) کجایی ؟
تهیونگ : دارم مخفیگاهشون رو پیدا میکنم چطور ؟
جونگکوک : ببین دوربین ا.ت کجاست ؟
تهیونگ : آها بردنش خونه
جونگکوک : آها خوبه
تهیونگ : چیشده مگه ؟ ا.ت بهوش اومده؟ (هیجانی میپرسد)
جونگکوک : هوووم
(تلفن رو قطع کردن)
ا.ت : میشه برین خونه ؟
جونگکوک : باشه فقط یک لحظه وایسا من برم کار های ترخیصت رو انجام بدم بعد بریم
ا.ت : باشه
(جونگکوک رفت تا کار های لازم رو انجام بده تا ا.ت رو ببره خونه)
تهیونگ : (اومد پیش ا.ت) خوبی ؟
ا.ت : آره الان بهترم
تهیونگ : خوبه میخوایی بیایی خونه ؟
ا.ت : آره جونگکوک رفته کار هاشو بکنه
تهیونگ : پس من میرم ماشینو آماده کنم
ا.ت : خیله خوب
.....
لایک و
کامنت و
فالو فراموش نشه 😘😇💜
خوب من به قولم عمل کردم 💜😇😘
جونگکوک : آقای دکتر حالشون چطوره ؟ (سرد)
دکتر : حالش خوبه وقتی بهوش اومد میتونین ببرینشون
جونگکوک : آها مرسی
(دکتر رفت)
راوی قشنگتون 😅
جونگکوک رفت داخل اتاق ا.ت و روی صندلی نشست و منتظر شد تا بیدار بشه ۱ ساعت گذشت و ا.ت هنوز بیدار نشده بود جونگکوک داشت کم کم خسته میشد تا میخواست بلند بشه تا بره عمارت یک صدایی از تخت ا.ت اومد روشو برگردوند و دید ا.ت بهوش اومده ( راستی توی این یک ساعت به ا.ت خیره نشده بودا تو گوشیش میچرخید)
ا.ت : ارباب ؟
جونگکوک : با منی ؟
ا.ت : هووم (سرش را تکون میدهد)
جونگکوک : خوبی ؟ چیشده بود دیشب ؟
ا.ت : آها اون شب ... (کل ما چرا رو برای جونگکوک تعریف کرد)
جونگکوک : که اینطور خوب حالا دوربینت کجاست ؟
ا.ت : نمیدونم تا در خونه دستم بود
جونگکوک : (به تهیونگ زنگ زد) کجایی ؟
تهیونگ : دارم مخفیگاهشون رو پیدا میکنم چطور ؟
جونگکوک : ببین دوربین ا.ت کجاست ؟
تهیونگ : آها بردنش خونه
جونگکوک : آها خوبه
تهیونگ : چیشده مگه ؟ ا.ت بهوش اومده؟ (هیجانی میپرسد)
جونگکوک : هوووم
(تلفن رو قطع کردن)
ا.ت : میشه برین خونه ؟
جونگکوک : باشه فقط یک لحظه وایسا من برم کار های ترخیصت رو انجام بدم بعد بریم
ا.ت : باشه
(جونگکوک رفت تا کار های لازم رو انجام بده تا ا.ت رو ببره خونه)
تهیونگ : (اومد پیش ا.ت) خوبی ؟
ا.ت : آره الان بهترم
تهیونگ : خوبه میخوایی بیایی خونه ؟
ا.ت : آره جونگکوک رفته کار هاشو بکنه
تهیونگ : پس من میرم ماشینو آماده کنم
ا.ت : خیله خوب
.....
لایک و
کامنت و
فالو فراموش نشه 😘😇💜
خوب من به قولم عمل کردم 💜😇😘
۶.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.