لکنت گرفته بود بغلش کردم بردم بالا و با حوله خشکش کردم

_لکنت گرفته‌ بود بغلش کردم بردم بالا و با حوله خشکش کردم صدای رعد و برق وحشتناک بود و ا.ت سفت بغلم‌کرده بود
ا.تت خوشگلم ،زندگیم،فدات شم،قربون چشات برم گریه نکن اروم باش یه نفس بکش
+خیلی گریه کرده بودم دیگه داشتم بیهوش می شدم که طولی نکشید واقعا بیهوش شدم
_ا.تتتتتتت قشنگم زندگیم بیدار شووووووو‌ یا خدا چرا انقدر گریه کردی خداا میدونستم به خدطر گریه بیهوش شده پس گرفتم بغلم و گذاشتمش رو تخت و پتو رو کشیدم روش منم خسته. بودم کنارش خوابیدم
+ساعت گوشیم و دیدم ساعت ۳ بود یدفعه دوباره رعدد و برق زد ترسیدم جیمین و دیرم رفتم بغلش کردم سرم رو سینش بود میلرزیدم
_صدای رعد و برق شدیدی اومد بیدار شدم ولی چشمام و باز نکردم احساس کردم یکی پرید بغلم فهمیدم ا.ت میلرزید چشم‌هام رو باز کردم محکم بغلش کردم هیسس اروم‌باش زندگیم موهاشو نوازش میکردم‌که هردو خوابمون رفت
دیدگاه ها (۱)

_صبح بیدار شدم ا.ت چسپیده بود بهم از ترس داشتم از خودم جداش ...

_داشتم تبشو پایین میاوردم که یادم‌افتاد فردا باید برم‌سفر ...

_بهتری +اره ببخشید این چند روز هی میخوای اذیت بشی _ا.ت ببین ...

_وقتی این حرف ها رو زد بغض گلومو گرفت ولی قورتش دادم رفتم نز...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

تهیونگ تک پارتی غمگینا/ت : سلام من ا/تم و ۲۰ سالمه ، من و ته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط