بهتری
_بهتری
+اره ببخشید این چند روز هی میخوای اذیت بشی
_ا.ت ببین منو هیچ وقت این حرف رو نزن تو زن منی چرا نباید مراقبت باشم
+هقق ببخشید هقق
_هوم گرفتم بغلم هیسس گریه نکنمیدونی چند روز داری هی گریه میکنی خب چشامی قشنگت خراب میشه
ا.ت ؟
+داشت حرف میزد که چشمام خسته شد و دیگه چیزی نفهمیدم.و به خواب رفتم
_ نفس های منظمش که رو گردنم میخواد فهمیدم خوابش برده بغلش کردم بردم گذاشتم رو تخت
و خودمم کنارش خوابیدم
_صبح بلند شدم باید میفرفتم سکار چند روزه نرفتم کار ها عقب مونده دیدم ا.ت عرق کرده تو خواب دستمو گذاشتم رو پیشونیش ببینم تب داره یا نه دیدم نداره خورشید خورده بود بهش گرمش شده سرشو بوسیدم بلند شدم اماده شدم رفتم پایین اجوما اومده بود
اجوما
؛بله ارباب
_برای ا.تبه صبوحنه خوب درست کن حالش اونقدر خوب نیست
؛چشم فقط ارباب من تا ساعت ۴ باید برم
_براچی ؟
؛پسرم بیمارستانه باید برم پیشش
_هوم باشه
_خدافظ
؛خدانگهدار
۲ساعت بعد
+بیدار شدم رفتم پایین ساعت ۱ بود
؛صبح بخیر خانم
+صبح بخیر اجوما میگمچیزی داریم بخوریم گشنمه
؛بله الان میارم
+اجوما براممربا و نیمرو و شیر اورد خیلی دوست داشتم خوردم و میخواستم ظرف ها رو بشورم که اجوما نذاشت ۳ساعت حوصلمسر رفت اجوما. هم رفتم
۶ ساعت بعد
حیاط رفتم تا قدم بزنم
چرا جیمین نمیاد یدفعه صدای رعد و برق اومد چون تو حیاط بودم بی نهایت ترسیدم و رفتمپشت در خونه بود بادیگار ها اونور بودن و صدای گریم و نمیشنیدن هقق جیمین کجایی هقق
_کارام تموم شد داشتم با ارامش پرونده ها رو جمع میکردم که صدای رعد و برق اومد اهمیت ندادم یادم اومد که ا.ت فوبیا رعد. برق داره وسایل و ول کردم اجوما نبود یا خداااا
سوار ماشین شدم سریع گاز میدادم ترافیک بود بعد ۲۰ دقیقه رسیدم داشتم سریع از در میرفتم تو که دیرم یه نفر پشت دره دیدم ا.ت خیس بود چشاش بسته بود خیلی گریه کرده بود فقط اسممنو صدا میزد
هیس جانم عزیزم چرا اینجایی سرما میخوری
کشیدمش بغلم
+هققققققققق ج.ی.م.ی.ن
+اره ببخشید این چند روز هی میخوای اذیت بشی
_ا.ت ببین منو هیچ وقت این حرف رو نزن تو زن منی چرا نباید مراقبت باشم
+هقق ببخشید هقق
_هوم گرفتم بغلم هیسس گریه نکنمیدونی چند روز داری هی گریه میکنی خب چشامی قشنگت خراب میشه
ا.ت ؟
+داشت حرف میزد که چشمام خسته شد و دیگه چیزی نفهمیدم.و به خواب رفتم
_ نفس های منظمش که رو گردنم میخواد فهمیدم خوابش برده بغلش کردم بردم گذاشتم رو تخت
و خودمم کنارش خوابیدم
_صبح بلند شدم باید میفرفتم سکار چند روزه نرفتم کار ها عقب مونده دیدم ا.ت عرق کرده تو خواب دستمو گذاشتم رو پیشونیش ببینم تب داره یا نه دیدم نداره خورشید خورده بود بهش گرمش شده سرشو بوسیدم بلند شدم اماده شدم رفتم پایین اجوما اومده بود
اجوما
؛بله ارباب
_برای ا.تبه صبوحنه خوب درست کن حالش اونقدر خوب نیست
؛چشم فقط ارباب من تا ساعت ۴ باید برم
_براچی ؟
؛پسرم بیمارستانه باید برم پیشش
_هوم باشه
_خدافظ
؛خدانگهدار
۲ساعت بعد
+بیدار شدم رفتم پایین ساعت ۱ بود
؛صبح بخیر خانم
+صبح بخیر اجوما میگمچیزی داریم بخوریم گشنمه
؛بله الان میارم
+اجوما براممربا و نیمرو و شیر اورد خیلی دوست داشتم خوردم و میخواستم ظرف ها رو بشورم که اجوما نذاشت ۳ساعت حوصلمسر رفت اجوما. هم رفتم
۶ ساعت بعد
حیاط رفتم تا قدم بزنم
چرا جیمین نمیاد یدفعه صدای رعد و برق اومد چون تو حیاط بودم بی نهایت ترسیدم و رفتمپشت در خونه بود بادیگار ها اونور بودن و صدای گریم و نمیشنیدن هقق جیمین کجایی هقق
_کارام تموم شد داشتم با ارامش پرونده ها رو جمع میکردم که صدای رعد و برق اومد اهمیت ندادم یادم اومد که ا.ت فوبیا رعد. برق داره وسایل و ول کردم اجوما نبود یا خداااا
سوار ماشین شدم سریع گاز میدادم ترافیک بود بعد ۲۰ دقیقه رسیدم داشتم سریع از در میرفتم تو که دیرم یه نفر پشت دره دیدم ا.ت خیس بود چشاش بسته بود خیلی گریه کرده بود فقط اسممنو صدا میزد
هیس جانم عزیزم چرا اینجایی سرما میخوری
کشیدمش بغلم
+هققققققققق ج.ی.م.ی.ن
۵۹.۹k
۱۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.