smile
smile
part48
میجون: چی گفتی؟
کوک: مجبور شدم
میجون: بین مامانت و ا/ت باید انتخاب میکردی؟
کوک: اره مامانم گفت اگه میخوای برو با دختره ازدواج دیگه مارو نمیبینی ولی من مامانمو انتخاب کردم تو خودت بودی چیکار میکردی؟
میجون: میتونستی بیای با ا/ت حرف بزنی
کوک: بخدا نمیتونستم خیلیم دلم میخواستا اما نمیتونستم فک کردی من از این دختره زشت خوشم میاد اصلا نمیتونم تحملش کنم ولی مجبورم بهت میگم بزار با ا/ت حرف بزنم
میجون: فعلا نه ا/ت خوب نیست هفته دیگه بیا
کوک: باشه
میجون: خب من رفتم
کوک: میجون
میجون: بله
کوک: میتونیم مثل قبل هم ا/ت رو بدست بیارم هم دوستیمونو
میجون: نه دوستیمون که رفت که رفت و ا/ت هم کینه ای نیست ولی نمیتونه ببخشه
میجون رفت و دروبست
صدای گوشی شنیدم گوشی میجون بود خواهرکوچیکه❤️ جواب دادم بدون اینکه بگم الو
ا/ت: سلام داداش خوبی وقتی اومدی برام بستنی بگیر
گوشیو قطع کردم
چشمام پر از اشک بود
یادم به دوسال پیش افتاد
کوک:خوراکی مورد علاقه چیه؟
ا/ت: بستنی من در هر شرایطی بستنی میخورم ناراحت باشم میخورم خوشحال باشم میخورم ناراحت باشم میخورم عصبانی باشم میخورم
کوک: وقتی با منی میزارم از احساس خوشحالیت بستنی بخوری
ا/ت: 😊
کوک: 😊
میجون: گوشیم پیش تو
کوک: بیا اینم گوشیت مراقبش باش
میجون:مراقبشم فقط یه امروز یادم رفت
کوک: نه با ا/ت بودم چیکار به گوشیت دارم
میجون: لازم نیست به من بگی
کوک: میجون
میجون: بله
کوک: میشه امشب منو تو هیونو و دویون باهم بریم جای همیشگی
میجون: نه
شب
میجون: سلام
بورا: اومدی
ا/ت: سلام داداش بستنی برام خریدی
میجون: بستنی نگفتی؟
ا/ت: زنگ زدم
میجون: نمیدونم خب فردا برات میخرم
ا/ت:پس کی بود جواب داد
میجون: شاید دستم خورده بود لیلی کجاست
ا/ت: تو اتاقه
میجون: میشه بری پیشش میخوام با بورا حرف بزنم
ا/ت: باشه
میجون: کی بیدار شد؟
بورا: ظهر
میجون: چیزی نگفت
بورا: نه اول که بیدار شد یکم گریه کرد بعد اروم شد و وقتی بیدار شد گفت یعنی دختره از من خوشگل تره که با او و منو فراموش کرده و یکم گریه کرد بهش قرص دادم الان خوب شده
بیا فردا ببریمش دکتر
میجون: باشه میبریمش یه چیز بگم راستشو میگی
بورا: اره
میجون: نامه کجاست؟
بورا: کدوم نامه؟
میجون: نامه ای که دو سال پیش از طرف جونگکوک برای ا/ت اومد
#فیک
#سناریو
part48
میجون: چی گفتی؟
کوک: مجبور شدم
میجون: بین مامانت و ا/ت باید انتخاب میکردی؟
کوک: اره مامانم گفت اگه میخوای برو با دختره ازدواج دیگه مارو نمیبینی ولی من مامانمو انتخاب کردم تو خودت بودی چیکار میکردی؟
میجون: میتونستی بیای با ا/ت حرف بزنی
کوک: بخدا نمیتونستم خیلیم دلم میخواستا اما نمیتونستم فک کردی من از این دختره زشت خوشم میاد اصلا نمیتونم تحملش کنم ولی مجبورم بهت میگم بزار با ا/ت حرف بزنم
میجون: فعلا نه ا/ت خوب نیست هفته دیگه بیا
کوک: باشه
میجون: خب من رفتم
کوک: میجون
میجون: بله
کوک: میتونیم مثل قبل هم ا/ت رو بدست بیارم هم دوستیمونو
میجون: نه دوستیمون که رفت که رفت و ا/ت هم کینه ای نیست ولی نمیتونه ببخشه
میجون رفت و دروبست
صدای گوشی شنیدم گوشی میجون بود خواهرکوچیکه❤️ جواب دادم بدون اینکه بگم الو
ا/ت: سلام داداش خوبی وقتی اومدی برام بستنی بگیر
گوشیو قطع کردم
چشمام پر از اشک بود
یادم به دوسال پیش افتاد
کوک:خوراکی مورد علاقه چیه؟
ا/ت: بستنی من در هر شرایطی بستنی میخورم ناراحت باشم میخورم خوشحال باشم میخورم ناراحت باشم میخورم عصبانی باشم میخورم
کوک: وقتی با منی میزارم از احساس خوشحالیت بستنی بخوری
ا/ت: 😊
کوک: 😊
میجون: گوشیم پیش تو
کوک: بیا اینم گوشیت مراقبش باش
میجون:مراقبشم فقط یه امروز یادم رفت
کوک: نه با ا/ت بودم چیکار به گوشیت دارم
میجون: لازم نیست به من بگی
کوک: میجون
میجون: بله
کوک: میشه امشب منو تو هیونو و دویون باهم بریم جای همیشگی
میجون: نه
شب
میجون: سلام
بورا: اومدی
ا/ت: سلام داداش بستنی برام خریدی
میجون: بستنی نگفتی؟
ا/ت: زنگ زدم
میجون: نمیدونم خب فردا برات میخرم
ا/ت:پس کی بود جواب داد
میجون: شاید دستم خورده بود لیلی کجاست
ا/ت: تو اتاقه
میجون: میشه بری پیشش میخوام با بورا حرف بزنم
ا/ت: باشه
میجون: کی بیدار شد؟
بورا: ظهر
میجون: چیزی نگفت
بورا: نه اول که بیدار شد یکم گریه کرد بعد اروم شد و وقتی بیدار شد گفت یعنی دختره از من خوشگل تره که با او و منو فراموش کرده و یکم گریه کرد بهش قرص دادم الان خوب شده
بیا فردا ببریمش دکتر
میجون: باشه میبریمش یه چیز بگم راستشو میگی
بورا: اره
میجون: نامه کجاست؟
بورا: کدوم نامه؟
میجون: نامه ای که دو سال پیش از طرف جونگکوک برای ا/ت اومد
#فیک
#سناریو
۲۳.۸k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.