ببخشید یه چند وقتی نبودم ویسگونم حذف شده بود به بدبختی دو
ببخشید یه چند وقتی نبودم ویسگونم حذف شده بود به بدبختی دوباره نصب کردمش 😅
#عمارت_ارباب_جعون
Part:20
چیسو بود ،
+اوی وحشی چند بار بهت گفتم اومدی اتاقم در بزن بعد بیا شاید دارم لباس عوض میکنم،
^ خب بابا نیومدم چرت و پرت گوش بدم .... دیشب داشتی چه غلطی میکردی با جونکوک، میخوای مخش رو بزنی که به من نزدیک نشع؟(نیشخند )
+ برو بابا جونکوک همین جوری هم نزدیکت نمیشه ، برم حالا مخش رو بزنم که نزدیکت نشه (لحنی تمسخر آمیز)
^ خفه شو جونکوک اول من رو.........
+چقدر میخوای این رو تو گوش من بخونی ، الان من رو دوست داره، الان رو باید داشته باشی وگرنه گذشته که گذشته آینده هم که هنوز نیومده،
^ داری مسخره می کنی؟
+نه پَه نشستم قربون صدقت میرم دختره ی ایکبیری ،
^ به دفعه ی دیگه ایکبیری از دهنت بیا بیرون من میدونم تو،(عصبانی )
+زهر بدون در زدن میای تو بعد حالا میگه به من نگو ایکبیری، کی هستی تو ،
^ اوه پرو خانم ، خب بابا من میر..........
حرفش نصفه موند ، نمیدونم چی دید که با تهیونگ مواجه شدم ،
= خیلی داری زن داداشم رو اذیت میکنی یا،
^ منم زن داداشتم،
= اره ولی ....بیخیال....حالا هم برو اینقدر اذیتش نکن دختره ی چموش ،
چیسو دویید و رفت،
= حالت خوبه ات،
+اره ممنونم ،
= خواهش میکنم درسته اون زن داداشمه ولی خیلی اذیتت میکنه ....من خودم هم ازش خوشم نمیاد!
+ واقعا؟
= اره ، حالا جونکوک کارت داشت برو پایین ببین چی کارت داره،
+هوم ،
تهیونگ از اتاق رفت بیرون رفتم یه دوش ۱۰ مینی آب سرد گرفتم تا خوابم بپره ،
یه لباس برداشتم و پوشیدم( عکس میدم )
و بعد یه ارایش ملایم کردم و زدم بیرون،
رفتم بیرون که جونکوک جلوم سبز شد،
_ برا کی اول صبحی ارایش کردی؟
+آمم فکر کنم برا شوهرم ،
_ حالا شوهرت کیه؟(خنده)
+تویی ددی جونم ،(پرید بغل کوک)
_ خب بریم صبحونه بخوریم ؟
+بریم ،
با جونکوک رفتیم پایین که چیسو هم سر میز نشسته،
+توهم که اینجایی(نیشخند )
^ آ منم زن جونکوکَما ،
+آ ، آره حواسم نبود هههه، (خنده ی الکی)
با جونکوک نشستیم سر میز و صبحونه رو خوردیم و بعد جونکوک از جاش بلند شد
_ باهم عین ادم رفتار کنین نیام ببینم باز گیس و گیس کِشیه، دارم میرم یکم به باند سر بزنم،
^+خب بابا،
جونکوک رفت ،
منم برگشتم اتاقم یه لباس برداشتم پوشیدم(عکس میدم) تا برم بیرون یکم هوا بخورم ،و یه چند دقیقه از صورت چندش چیسو راحت شم.......
ادامه دارد.......
#عمارت_ارباب_جعون
Part:20
چیسو بود ،
+اوی وحشی چند بار بهت گفتم اومدی اتاقم در بزن بعد بیا شاید دارم لباس عوض میکنم،
^ خب بابا نیومدم چرت و پرت گوش بدم .... دیشب داشتی چه غلطی میکردی با جونکوک، میخوای مخش رو بزنی که به من نزدیک نشع؟(نیشخند )
+ برو بابا جونکوک همین جوری هم نزدیکت نمیشه ، برم حالا مخش رو بزنم که نزدیکت نشه (لحنی تمسخر آمیز)
^ خفه شو جونکوک اول من رو.........
+چقدر میخوای این رو تو گوش من بخونی ، الان من رو دوست داره، الان رو باید داشته باشی وگرنه گذشته که گذشته آینده هم که هنوز نیومده،
^ داری مسخره می کنی؟
+نه پَه نشستم قربون صدقت میرم دختره ی ایکبیری ،
^ به دفعه ی دیگه ایکبیری از دهنت بیا بیرون من میدونم تو،(عصبانی )
+زهر بدون در زدن میای تو بعد حالا میگه به من نگو ایکبیری، کی هستی تو ،
^ اوه پرو خانم ، خب بابا من میر..........
حرفش نصفه موند ، نمیدونم چی دید که با تهیونگ مواجه شدم ،
= خیلی داری زن داداشم رو اذیت میکنی یا،
^ منم زن داداشتم،
= اره ولی ....بیخیال....حالا هم برو اینقدر اذیتش نکن دختره ی چموش ،
چیسو دویید و رفت،
= حالت خوبه ات،
+اره ممنونم ،
= خواهش میکنم درسته اون زن داداشمه ولی خیلی اذیتت میکنه ....من خودم هم ازش خوشم نمیاد!
+ واقعا؟
= اره ، حالا جونکوک کارت داشت برو پایین ببین چی کارت داره،
+هوم ،
تهیونگ از اتاق رفت بیرون رفتم یه دوش ۱۰ مینی آب سرد گرفتم تا خوابم بپره ،
یه لباس برداشتم و پوشیدم( عکس میدم )
و بعد یه ارایش ملایم کردم و زدم بیرون،
رفتم بیرون که جونکوک جلوم سبز شد،
_ برا کی اول صبحی ارایش کردی؟
+آمم فکر کنم برا شوهرم ،
_ حالا شوهرت کیه؟(خنده)
+تویی ددی جونم ،(پرید بغل کوک)
_ خب بریم صبحونه بخوریم ؟
+بریم ،
با جونکوک رفتیم پایین که چیسو هم سر میز نشسته،
+توهم که اینجایی(نیشخند )
^ آ منم زن جونکوکَما ،
+آ ، آره حواسم نبود هههه، (خنده ی الکی)
با جونکوک نشستیم سر میز و صبحونه رو خوردیم و بعد جونکوک از جاش بلند شد
_ باهم عین ادم رفتار کنین نیام ببینم باز گیس و گیس کِشیه، دارم میرم یکم به باند سر بزنم،
^+خب بابا،
جونکوک رفت ،
منم برگشتم اتاقم یه لباس برداشتم پوشیدم(عکس میدم) تا برم بیرون یکم هوا بخورم ،و یه چند دقیقه از صورت چندش چیسو راحت شم.......
ادامه دارد.......
۳۷۱
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.