تلخ و شیرین (پارت 34)
دیانا:پا شدم رفتم یه شلوار پاکتی کرم پوشیدم و یه مانتو عروسکی قهوه ای و کفش عروسکی سیاه و شال سیاه و ...
ارسلان:آماده شدم ،یه تیشرت لانگ قهوه که روش نوشته بود Ok رو پوشیدم و یه شلوار کارگو سیاه و عطر زدم رفتم پایین رفتم مهشاد و دیانا هم اومدن
دیانا:بریم
مهشاد و ارسلان:بریم
دیانا:بیاین بریم دنبال مهراب و بعد بریم ساحل
مهشاد:اوکی
ارسلان:رفتیم دنبال مهراب و رفتیم ساحل
مهراب:من برم یکم چیز میز بگیرم
ارسلان:وایس منم بیام
مهشاد:راستی دیانا بیا بچیزی بت نشون بدم ،که یهو یه موتوری گوشی رو کشید و رفت
مهشاد:دیانااااا
دیانا:تند دویدیم دنبال موتوری ولی نتونستیم گیرش بیاریم
مهشاد:نگا چیشد😟حالا چیکار کنیم
دیانا:وایس تا پسرا بیان
مهشاد:کل چیزام تو اون گوشی کوفتی بود خدا لعنتش کنه
دیانا:ناراحت نشو گیرش میاریم
مهشاد:آخه چطور
مهراب:چی چطور
مهشاد:گوشی رو بردن
مهراب :کیا
مهشاد:دزدددد
ارسلان:به پلیس خبر دادین
مهشاد،:نه
ارسلان:من الان زنگ میزنم
ارسلان:آماده شدم ،یه تیشرت لانگ قهوه که روش نوشته بود Ok رو پوشیدم و یه شلوار کارگو سیاه و عطر زدم رفتم پایین رفتم مهشاد و دیانا هم اومدن
دیانا:بریم
مهشاد و ارسلان:بریم
دیانا:بیاین بریم دنبال مهراب و بعد بریم ساحل
مهشاد:اوکی
ارسلان:رفتیم دنبال مهراب و رفتیم ساحل
مهراب:من برم یکم چیز میز بگیرم
ارسلان:وایس منم بیام
مهشاد:راستی دیانا بیا بچیزی بت نشون بدم ،که یهو یه موتوری گوشی رو کشید و رفت
مهشاد:دیانااااا
دیانا:تند دویدیم دنبال موتوری ولی نتونستیم گیرش بیاریم
مهشاد:نگا چیشد😟حالا چیکار کنیم
دیانا:وایس تا پسرا بیان
مهشاد:کل چیزام تو اون گوشی کوفتی بود خدا لعنتش کنه
دیانا:ناراحت نشو گیرش میاریم
مهشاد:آخه چطور
مهراب:چی چطور
مهشاد:گوشی رو بردن
مهراب :کیا
مهشاد:دزدددد
ارسلان:به پلیس خبر دادین
مهشاد،:نه
ارسلان:من الان زنگ میزنم
۵.۵k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.