رمان دنیای من
رمان دنیای من
پارت ۳۷
چشام و بستم که خوابم برد
ادامه، از خواب بیدار شدم یکم حالم بهتر شده بود این سروم آخراش بود داشت تموم میشد دیدم دیانا کنار دستم خوابیده دستم و گذاشتم رو سرش و آروم نوازش میکردم منی که از همه بیزار بودم چه طور وابسته این دختر کوچولو شدم
دیانا، با نوازش دست گرمی که سرم و نوازش میکرد بیدار شدم ارسلان بود
ارسلان بهتری حالت یکم خوب شده
ارسلان، آره یکم بهترم
دیانا، خوب خداروشکر
ارسلان، دیانا داروهام و کی باید بخورم
دیانا، ساعت ۱ ظهر بزار ببینم کدوم این ساعت بیا این ۲تا قرص هاس با این شربت
ارسلان، بهم بده بخورم
دیانا، وایسا کمکت کنم بشینی
ارسلان، دیانا کمکم کرد نشستم
دیانا، در آب و باز کردم
قرصو از توی ورقه برداشتم و دادم بهش
دارو رو باز کردم ریختم توی توی درش دادم بهش خورد از قیافه اش معلوم بود بد مزس
ارسلان، ای چقدر تلخه
دیانا، اشکال نداره خوبت میکنه
پارت بعدی بزارم🤔
دوست داشتید🤔
پارت ۳۷
چشام و بستم که خوابم برد
ادامه، از خواب بیدار شدم یکم حالم بهتر شده بود این سروم آخراش بود داشت تموم میشد دیدم دیانا کنار دستم خوابیده دستم و گذاشتم رو سرش و آروم نوازش میکردم منی که از همه بیزار بودم چه طور وابسته این دختر کوچولو شدم
دیانا، با نوازش دست گرمی که سرم و نوازش میکرد بیدار شدم ارسلان بود
ارسلان بهتری حالت یکم خوب شده
ارسلان، آره یکم بهترم
دیانا، خوب خداروشکر
ارسلان، دیانا داروهام و کی باید بخورم
دیانا، ساعت ۱ ظهر بزار ببینم کدوم این ساعت بیا این ۲تا قرص هاس با این شربت
ارسلان، بهم بده بخورم
دیانا، وایسا کمکت کنم بشینی
ارسلان، دیانا کمکم کرد نشستم
دیانا، در آب و باز کردم
قرصو از توی ورقه برداشتم و دادم بهش
دارو رو باز کردم ریختم توی توی درش دادم بهش خورد از قیافه اش معلوم بود بد مزس
ارسلان، ای چقدر تلخه
دیانا، اشکال نداره خوبت میکنه
پارت بعدی بزارم🤔
دوست داشتید🤔
۶.۴k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.