رمان دنیای من
رمان دنیای من
پارت ۳۸
ارسلان، سرومم تموم شد بگو بیاد بکنتش
دیانا، رفتم پرستار و صدا زدم رفتیم اتاق ارسلان
ارسلان، از دستم اون سرومی که تموم شده
بود و درآورد یه سروم دیگه زد یه اون یکی
دستم
دیانا، اصلا حرفام دست خودم نبود این حرفا از
قلبم میومد
بمیرم برایت هی او دست و این دستت و سوراخ میکنن
ارسلان، خدانکنه دیانا
پرستارهمون مرد پیر، دخترم میشه برید از
اتاق بغلی چسب بیارید
دیانا، بله الان میارم
پرستار، پسر این دختر خیلی دوست داره همچین دختری کم پیدا میشه این دختر هارو باید مثل الماس نگهداری کرد
ارسلان، اون از الماس هم با ارزش تره
پرستار، معلومه
دیانا، رفتم چسب و بیارم که داشتن حرف میزدن الهی من قربونت برم باید صورت نگران و ناراحت رفتم تو بفرمایید
پرستار، مرسی
دیانا، پرستار سرومو زد خواست بره که گفت
پرستار، راستی دخترم نگران آقا پسرمون
نباش حالش تا وقتی این سروم تموم شه خوب میشه
پارت ۳۸
ارسلان، سرومم تموم شد بگو بیاد بکنتش
دیانا، رفتم پرستار و صدا زدم رفتیم اتاق ارسلان
ارسلان، از دستم اون سرومی که تموم شده
بود و درآورد یه سروم دیگه زد یه اون یکی
دستم
دیانا، اصلا حرفام دست خودم نبود این حرفا از
قلبم میومد
بمیرم برایت هی او دست و این دستت و سوراخ میکنن
ارسلان، خدانکنه دیانا
پرستارهمون مرد پیر، دخترم میشه برید از
اتاق بغلی چسب بیارید
دیانا، بله الان میارم
پرستار، پسر این دختر خیلی دوست داره همچین دختری کم پیدا میشه این دختر هارو باید مثل الماس نگهداری کرد
ارسلان، اون از الماس هم با ارزش تره
پرستار، معلومه
دیانا، رفتم چسب و بیارم که داشتن حرف میزدن الهی من قربونت برم باید صورت نگران و ناراحت رفتم تو بفرمایید
پرستار، مرسی
دیانا، پرستار سرومو زد خواست بره که گفت
پرستار، راستی دخترم نگران آقا پسرمون
نباش حالش تا وقتی این سروم تموم شه خوب میشه
۶.۹k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.