پارت6
پارت6
ا.ت: چی
جیمین: برات توضیح میدم
✓: توضیح چرا خودم بهت میگم دختر خانم گوش بده من به شرطی با پدر این پسر ازدواج کردم که با دختذ خواهرم ازدواج کنه اگه نکرد پدرشو بدبخت میکنم
ا.ت:چی یعنی جیمین
✓: آره جیمین میخواد با دختر خواهر من ازدواج کنه اون تا یه ماه دیگه میرسه قبل از اینکه بیاد
خواسته با یکی باشه
ا.ت: جیمین راست میگه
✓: من بهت میگم آره الانم برو دیگه هیچی بین خودتو جیمین نیست برو دیگه
جیمین: ا.ت وایسا
ا.ت: ولم کن عوضی
جیمین: ا.ت عزیزم وایسا برات توضیح میدم
ا.ت: هیچ توضیح نمیخوام هرچی بود فهمیدم گفتی خیلی دوسم داری ولی برعکس
جیمین: وایسا ا.ت
با گریه رفتم سمت خونمون
م: اتفاقی افتاده دخترم
ا.ت: ولم کن
م: اگه جیمین نمیاد خونه باهامون بیا مسافرت
ا.ت: بزار یکم فکر کنم شاید اومدم
نیلا: اجی اتفاقی افتاده
ا.ت: اونیی
نیلا: جانم
ا.ت: جیمین منو دوست نداشت
نیلا: یعنی چی
براش همه چیز رو گفتم
م: شما دوتا خواهر چیمیگید باهم ا.ت بیا بیرون جیمین اومده
نیلا: چرا این عوضی اومده اینجا
ا.ت: اونی چیکار کنم
نیلا: بلند شو اشکاتو پاک کن صاف وایسا برو جوابشو بده اصلا نمیشناسیش
ا.ت: باشه
م: اومدی
ا.ت: آره
رفتم بیرون
جیمین: ا.ت
ا.ت: بله بفرمایید
جیمین: ا.ت جونم باید بهت توضیح بدم
ا.ت: ببخشید آقا محترم شما باید چیو برای من توضیح بدید
جیمین: ا.ت
ا.ت: من الان میخوام برم سفر ببخشید وقت ندارم و فکر کنم اشتباه اومدی وقت منو نگیرید
جیمین:چی داری میگی برا خودت
ا.ت: آقای محترم مزاحم نشید
جیمین:ا.ت
درو بستم
نیلا: آفرین عالیی
دوباره شروع کردم به گریه کردن رفتم تو اتاقم
#جیمین
#فیک
#سناریو
ا.ت: چی
جیمین: برات توضیح میدم
✓: توضیح چرا خودم بهت میگم دختر خانم گوش بده من به شرطی با پدر این پسر ازدواج کردم که با دختذ خواهرم ازدواج کنه اگه نکرد پدرشو بدبخت میکنم
ا.ت:چی یعنی جیمین
✓: آره جیمین میخواد با دختر خواهر من ازدواج کنه اون تا یه ماه دیگه میرسه قبل از اینکه بیاد
خواسته با یکی باشه
ا.ت: جیمین راست میگه
✓: من بهت میگم آره الانم برو دیگه هیچی بین خودتو جیمین نیست برو دیگه
جیمین: ا.ت وایسا
ا.ت: ولم کن عوضی
جیمین: ا.ت عزیزم وایسا برات توضیح میدم
ا.ت: هیچ توضیح نمیخوام هرچی بود فهمیدم گفتی خیلی دوسم داری ولی برعکس
جیمین: وایسا ا.ت
با گریه رفتم سمت خونمون
م: اتفاقی افتاده دخترم
ا.ت: ولم کن
م: اگه جیمین نمیاد خونه باهامون بیا مسافرت
ا.ت: بزار یکم فکر کنم شاید اومدم
نیلا: اجی اتفاقی افتاده
ا.ت: اونیی
نیلا: جانم
ا.ت: جیمین منو دوست نداشت
نیلا: یعنی چی
براش همه چیز رو گفتم
م: شما دوتا خواهر چیمیگید باهم ا.ت بیا بیرون جیمین اومده
نیلا: چرا این عوضی اومده اینجا
ا.ت: اونی چیکار کنم
نیلا: بلند شو اشکاتو پاک کن صاف وایسا برو جوابشو بده اصلا نمیشناسیش
ا.ت: باشه
م: اومدی
ا.ت: آره
رفتم بیرون
جیمین: ا.ت
ا.ت: بله بفرمایید
جیمین: ا.ت جونم باید بهت توضیح بدم
ا.ت: ببخشید آقا محترم شما باید چیو برای من توضیح بدید
جیمین: ا.ت
ا.ت: من الان میخوام برم سفر ببخشید وقت ندارم و فکر کنم اشتباه اومدی وقت منو نگیرید
جیمین:چی داری میگی برا خودت
ا.ت: آقای محترم مزاحم نشید
جیمین:ا.ت
درو بستم
نیلا: آفرین عالیی
دوباره شروع کردم به گریه کردن رفتم تو اتاقم
#جیمین
#فیک
#سناریو
۱۷.۴k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.