شروع دوباره پارت ۵ فیک بی تی اس
شروع دوباره پارت ۵ #فیک_بی_تی_اس
[دو روز بعد ]
ا.ت ویو
با آری مشغول تزئین خونه بودیم ... برای تولدش ... خیلی خوشحال بود و ذوق داشت ... انقد مشغول بودیم که زمان از دستمون در رفت یهو دیدم ساعت ۵ .... سریع رفتیم یه دوش گرفتیم لباسای آری رو پوشوندم بعد لباسای خودمو پوشیدم و رفتیم پایین و باهم یکم صحبت کردیم که زنگ در خورد ... بچه ها بودن ... اما جونگکوک باهاشون نبود ....
+: سلام خوش اومدین (لبخند)
÷: خاله هااااا
جولیا : خوشگلمممم
کاملیا: سلااااممم
ماری : عزیزمممم تولدت مبارککک
÷: مرسیییی
همه رفتیم داخل سالن ... آری و جولیا داشتن باهم میرقصیدن که صدای در اومد ... رفتم باز کنم ... وقتی در رو باز کردم جونگکوک رو دیدم با یه دختر کنارش ... ابن دیگه کیه؟
+: سلام
_: سلام
دختره: عا سلام
+: سلام ... ایشون کیه؟
_: اون ...
دختره : دوست دختره کوکم
با این حرفش انگار یه سطل آب یخ ریختن روم ... چطور آخه؟ ... چطور جرعت میکنه دوست دخترشو بیاره خونه من؟ .....
امشب بتونم یه پارت دیگه هم عاپ میکنم
[دو روز بعد ]
ا.ت ویو
با آری مشغول تزئین خونه بودیم ... برای تولدش ... خیلی خوشحال بود و ذوق داشت ... انقد مشغول بودیم که زمان از دستمون در رفت یهو دیدم ساعت ۵ .... سریع رفتیم یه دوش گرفتیم لباسای آری رو پوشوندم بعد لباسای خودمو پوشیدم و رفتیم پایین و باهم یکم صحبت کردیم که زنگ در خورد ... بچه ها بودن ... اما جونگکوک باهاشون نبود ....
+: سلام خوش اومدین (لبخند)
÷: خاله هااااا
جولیا : خوشگلمممم
کاملیا: سلااااممم
ماری : عزیزمممم تولدت مبارککک
÷: مرسیییی
همه رفتیم داخل سالن ... آری و جولیا داشتن باهم میرقصیدن که صدای در اومد ... رفتم باز کنم ... وقتی در رو باز کردم جونگکوک رو دیدم با یه دختر کنارش ... ابن دیگه کیه؟
+: سلام
_: سلام
دختره: عا سلام
+: سلام ... ایشون کیه؟
_: اون ...
دختره : دوست دختره کوکم
با این حرفش انگار یه سطل آب یخ ریختن روم ... چطور آخه؟ ... چطور جرعت میکنه دوست دخترشو بیاره خونه من؟ .....
امشب بتونم یه پارت دیگه هم عاپ میکنم
۲۰.۷k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.