در ماه رمضان چند جوان پیر مردی را دیدند که دور از چشم مر

در ماه رمضان چند جوان، پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
به او گفتند: ای پیر مرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزه‌ام، فقط آب و غذا میخورم.
جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟
پیرمرد گفت:
بلی، دروغ نمیگویم، تهمت نمیزنم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم، قضاوت نمیکنم، غیبت نمیکنم و ...
ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم،
بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت:
خیر ما فقط غذا نمیخوریم !!!
دیدگاه ها (۳)

مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شک کرد ...

حاکمی به مردمش گفت: صادقانه مشکلات را بگویید.حسنک بلند شد و ...

موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موش دید، به مرغ و گوسفند و گاو...

ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﻣُﺮﺩ- ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪ -ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺳﺎﻋﺖ ﺯﻧﺠﯿﺮﺩﺍﺭ ﺍ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط