قلبت که میزند سر من درد میکند

قلبت که می‌زند، سر من درد می‌کند
این روزها سراسر من درد می‌کند قلبت که ... نیمه‌ی چپ من تیر می‌کشد تب کرده، نیم دیگر من درد می‌کند تحریک می‌کند عصب چشم‌هام را
چشمی که در برابر من درد می‌کند
شاید تو وصله‌ی تن من نیستی، چقدر
جای تو روی پیکر من درد می‌کند
هی سعی می‌کنم که تو را کیمیا کنم
هی دست‌های مسگر من درد می‌کند
دیر است پس چرا متولد نمی‌شوی؟! شعر تو روی دفتر من درد می‌کند
زنده یاد نجمه زارع
دیدگاه ها (۲)

حسرتی بود دلم، حیف که آغاز نشدماند بر شاخه ی ترسویی و پرواز ...

...خواب بودی حیفم آمد با لبت بازی کنمپیش خود گفتم کمی تمرین ...

*دنیای من دنیای تردید و یقین استیک عمر بی تاب کسی بودن همین ...

درد اگر از تو به اعماق وجودم برسدحاضرم دم نزنم تا که زمینگیر...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

بخاطر چی می گم کمپ

black flower(p,227)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط