My attractive vampire🩸🖤 (P6)
My attractive vampire🩸🖤 (P6)
که با صدای پوزخندش قرمز شدم...
یه ساعت بعد :
از زبان ا.ت : تو این یه ساعت یه جایی وایساد یه اونجا نگاه کردم که انگار یه عمارت بود که با صدای اون به خودم اومدم..
تهیونگ : پیاده شو
منم پیاده شدم منو کشوند با خودش داخل عمارت منو برد سمت یه اتاقی وقتی در وا کرد منو پرت کرد رو تخت...
تهیونگ : فعلا همینجا باش کوچولو*رفت*
ا.ت : من اینجا چیکار دارم آخه اون ازم چی میخواد*گریه*
چند مین بعد :
از زبان ا.ت :
احساس کردم صدای در میومد وقتی در باز شد با قیافه اون مواجه شدم اما عجیبه الان چشمش تیره شد مگه...ق.قرمز نبود این دیگه چی هست...
تهیونگ : زیادی ترسیدی کوچولو*پوزخند*
ا.ت : تو از جونم چی میخوای *گریه*
از زبان تهیونگ :
بوی این خون دختر همش به مشامم میخورد نمیتونستم طاقت بیارم همش اون مروارید براقش به اشک در میاره نزدیکش شدم وقتی گردن دخترو دیدم برقم زد از گردنش گاز گرفتم داشتم خونش میمکیدم اون همش هق هق میکرد تا وقتی بیهوش شد.
ویو صبح :
که با صدای پوزخندش قرمز شدم...
یه ساعت بعد :
از زبان ا.ت : تو این یه ساعت یه جایی وایساد یه اونجا نگاه کردم که انگار یه عمارت بود که با صدای اون به خودم اومدم..
تهیونگ : پیاده شو
منم پیاده شدم منو کشوند با خودش داخل عمارت منو برد سمت یه اتاقی وقتی در وا کرد منو پرت کرد رو تخت...
تهیونگ : فعلا همینجا باش کوچولو*رفت*
ا.ت : من اینجا چیکار دارم آخه اون ازم چی میخواد*گریه*
چند مین بعد :
از زبان ا.ت :
احساس کردم صدای در میومد وقتی در باز شد با قیافه اون مواجه شدم اما عجیبه الان چشمش تیره شد مگه...ق.قرمز نبود این دیگه چی هست...
تهیونگ : زیادی ترسیدی کوچولو*پوزخند*
ا.ت : تو از جونم چی میخوای *گریه*
از زبان تهیونگ :
بوی این خون دختر همش به مشامم میخورد نمیتونستم طاقت بیارم همش اون مروارید براقش به اشک در میاره نزدیکش شدم وقتی گردن دخترو دیدم برقم زد از گردنش گاز گرفتم داشتم خونش میمکیدم اون همش هق هق میکرد تا وقتی بیهوش شد.
ویو صبح :
۲۰.۴k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.