فردا صبح
فردا صبح
الی: ااا..تتت پاشو میخوایم بریم لباس بخریم
ا.ت: هوم بیدارم
الی: بدو جونگ کوک و تهیونگ منتظرن
(نکته: تهیونگ برادر ناتنی جونگ کوکه)
ا.ت ویو
پاشدم رفتم آماده شدم و با الی رفتیم پایین که اون دوتا منتظرمون بودن سوار ماشین شدیم و رفتیم برای خرید
جونگ کوک: ا.ت برو این لباس عروس بپوش
ا.ت: باشه
ات ویو
رفتم لباس و پوشیدم اومدم بیرون
جونگ کوک: خوبه همین و میخریم
رفتم لباس و درآوردم و خریدیم تهیونگ و الی هم لباس خریدن بعدش مارو رسوندن خونه
الی: ااا..تتت پاشو میخوایم بریم لباس بخریم
ا.ت: هوم بیدارم
الی: بدو جونگ کوک و تهیونگ منتظرن
(نکته: تهیونگ برادر ناتنی جونگ کوکه)
ا.ت ویو
پاشدم رفتم آماده شدم و با الی رفتیم پایین که اون دوتا منتظرمون بودن سوار ماشین شدیم و رفتیم برای خرید
جونگ کوک: ا.ت برو این لباس عروس بپوش
ا.ت: باشه
ات ویو
رفتم لباس و پوشیدم اومدم بیرون
جونگ کوک: خوبه همین و میخریم
رفتم لباس و درآوردم و خریدیم تهیونگ و الی هم لباس خریدن بعدش مارو رسوندن خونه
۸.۸k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.