پارت

پارت 2
قاتل عشق:🩸🖤

ویو جنی

نفس تنگیم باعث می‌شد ریه هام بسوزه و قلبم به شدت درد کنه ضربان قلب اون مرد رو گرفتم مرده بود
اسپری آسمم رو از کیفم در آوردم ولی بیشتر از همیشه استفاده کردم ۳ بار ۴ بار و ۵ بار نفس برگشت ولی هنوز میترسیدم از سایه ای دیدم
یهو حس کردم یه دستمال جلو بینیم گرفته شد و سیاهی

یونگی ویو

دختر جذابیه ازش خوشم اومده میدزدمش باهاش خوشگذرونی میکنم بعدم طبق معمول به یه کلفت تبدیلش میکنم

یونگی :چانگ برو این هرزه رو برام بیار (توهین نشه)
چانگ: اطاعت قربان

۵ مین بعد

چانگ : قربان آوردمش
یونگی: عالیه بریم عمارت

یونگی ویو

ازش خوشم اومده بود چهره معصومی داشت برخلاف بقیه اون هرزه ها
این حرف ها از آدم سرد و خشنی مثل من بعید بود

پرش زمانی ۲ ساعت بعد

جنی ویو

+آخ سرم آخ آخ وای خدای من ، من کجام اینجا کجاست
کلی سوال دیگه تو سرم میچرخید پاشدم رفتم سمت در

جنی:این در فاکی رو باز کنید بازش کنید







ببخشید یکم دیر شد🤧
دیدگاه ها (۱۷)

پارت سهقاتل عشق : 🩸🖤/خانم آنقدر در نزنید ارباب الان نیستن من...

پارت چهار قاتل عشق🩸🖤جنی ویوداشتم سروصدا میکردم که شاید یکی ب...

پارت اولیونگی ویوفاک بازم نقشم لو رفت میدونم کار اون یوجون ع...

فیک ایدل عاشقپارت ۸ ویو ا.تیک هفته از اون موقع میگذره و منو ...

part 6

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط