مننننن تااااا ابدددددد عاشقتممممممممممممممممم jkkkkkkkkkk
مننننن تااااا ابدددددد عاشقتممممممممممممممممم jkkkkkkkkkkkkkkkk
این دادش بلند تراز قبلی بود که ارمیا شروع کردن به تشویق و ذوق کردن
نامجون : ا/ت با میکروفنت بخون
+هاا? من? اینجااا??
×اوهوم بیا یه اهنگ بخونیم دخترا هم بیان
پسرا هر کدوم از رو استیج پریدن پایین و با دوست دختر خودشون به استیج برگشتن ..ارمیا هنگ کرده بودنو به قول خودمون هنوز داغ بودنو به عمق موضوع پی نبرده بودن ..
شروع به خوندن کردیم ..اهنگ تموم شد
ارمیاا: دوباره… دوباره… دوباره… دوباره… دوباره…
جین: باشههههههههه
بعد از خوندن سه تا اهنگ دیگه بالاخره با زور رئیس و منیجرا ارمیا سالنو ترک کردن…
+بهترییییییین تولد عمرم بود… عشقم
×دلم برای عشقم گفتنات تنگ شده بود
+از این به بعد هر روز بهت میگم
×نه هر ساعت ،،هر دقیقه ،، هر ثانیههه بهم بگو (دستاشو که حلقه ازدواج بهشون زینت داده بودو بوسیدم )
شوگا : خب همه رفتن ..ما میریم لباس عوض کنیم شما هم زود بیاین
×باشه
×این حلقه انگشتر مادرمه ..وقتی ازت بهشون گفتم فوری از دست خودش دراورد و گفت با این ازت خواستگاری کنم
+خیلی خوشگلههههه
×اوهوم خیلی بهت میاد… میگم.. ا/ت فردا بریم پیش مامانم اینا? میخوام تورو بهشون معرفی کنم ..?!
+اوهوم باشه ..چی بپوشم حالا?
خندیدم
×فقط خودت باش اون همینطوری از عکست عاشقت شده
هینی کشید
+واااااای کدوم عکسمووووو نشون دادیییی?? کوک تو که میدونی من خوش عکس نیستممممممم
×خب مخفیانه ازت عکس گرفتم
چشماشو ریز کرد
×بیا بریم دیر وقته خوب بخواب ..صبح ساعت 10 میام دنبالت که بریم
+باشه اما کمپانی..
×من با رئیس حرف زدم گفت ایرادی نداره
+باشه پس میبینمت ..عشقم
×میبینمت زندگیم
خندیدمو بعد یه بوسه از هم جدا شدیم
#loveme°•
این دادش بلند تراز قبلی بود که ارمیا شروع کردن به تشویق و ذوق کردن
نامجون : ا/ت با میکروفنت بخون
+هاا? من? اینجااا??
×اوهوم بیا یه اهنگ بخونیم دخترا هم بیان
پسرا هر کدوم از رو استیج پریدن پایین و با دوست دختر خودشون به استیج برگشتن ..ارمیا هنگ کرده بودنو به قول خودمون هنوز داغ بودنو به عمق موضوع پی نبرده بودن ..
شروع به خوندن کردیم ..اهنگ تموم شد
ارمیاا: دوباره… دوباره… دوباره… دوباره… دوباره…
جین: باشههههههههه
بعد از خوندن سه تا اهنگ دیگه بالاخره با زور رئیس و منیجرا ارمیا سالنو ترک کردن…
+بهترییییییین تولد عمرم بود… عشقم
×دلم برای عشقم گفتنات تنگ شده بود
+از این به بعد هر روز بهت میگم
×نه هر ساعت ،،هر دقیقه ،، هر ثانیههه بهم بگو (دستاشو که حلقه ازدواج بهشون زینت داده بودو بوسیدم )
شوگا : خب همه رفتن ..ما میریم لباس عوض کنیم شما هم زود بیاین
×باشه
×این حلقه انگشتر مادرمه ..وقتی ازت بهشون گفتم فوری از دست خودش دراورد و گفت با این ازت خواستگاری کنم
+خیلی خوشگلههههه
×اوهوم خیلی بهت میاد… میگم.. ا/ت فردا بریم پیش مامانم اینا? میخوام تورو بهشون معرفی کنم ..?!
+اوهوم باشه ..چی بپوشم حالا?
خندیدم
×فقط خودت باش اون همینطوری از عکست عاشقت شده
هینی کشید
+واااااای کدوم عکسمووووو نشون دادیییی?? کوک تو که میدونی من خوش عکس نیستممممممم
×خب مخفیانه ازت عکس گرفتم
چشماشو ریز کرد
×بیا بریم دیر وقته خوب بخواب ..صبح ساعت 10 میام دنبالت که بریم
+باشه اما کمپانی..
×من با رئیس حرف زدم گفت ایرادی نداره
+باشه پس میبینمت ..عشقم
×میبینمت زندگیم
خندیدمو بعد یه بوسه از هم جدا شدیم
#loveme°•
۸.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.