عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۱
عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۱
کوک ویو:
وقتی سوار ماشین شدیم دیدم داره همینطوری براش پیام میاد هه حتما دوست پسرشه دیگه
بعد که پیاما رو دید خندید و یه لبخند گنده زد همینجوری محو خندش مونده خیلی زیبا بود یاد مادرم افتادم اونم همین قدر لبخندش زیبا بود بعد به خودم اومدم و به ادامه رانندگیم رسیدم
چند مین گذشته بود ولی هنوز به گوشیش زل زده بود و میخندید دیگه حریم گرفته ینی داره به چی نگا میکنه که نمیتونه چش برداره هوففففف دختره احمق😒اصن به من چه
که رسیدیم خونش محکم ترمز کردم که سرش خورد به شیشه بعد گفتم برو پایین گفت داری منو بیرون میکنی
دختره خنگ بزور جلو خودمو گرفتم پیاده شد منم رفتم خونه
لباس راحتی پوشیدم و مشغول کشیدم طراحی شدم تا از ذهنم بیرونش کنم هر کاری میکردم خندش میومد جلو چشمام باید از ذهنم بیرونش کنم و رفتم تو حال و شروع به کشیدم طراحی کفش کردم...
سوهی ویو:
وقتی رفتم تو دیدم دیدم لیا یجا نشسته و داره گریه میکنه سریع رفتم پیشش
سوهی:لیااا چیشده خوبی چرا گریه میکنی؟(همه حرفاش با نگرانیه)
لیا:😭😭
سوهی:چیشده دختررر جون به لبم کردی د بگو
لیا: هق هق سوهی من هق هق
سوهی:ای بابا دیگه بنال دیگه
لیا:هق مم ن هق هق نتونستم هق هق برنا مم ه هق اوون و و هق رو هق ببینم هق هق هق
سوهی:ای خدا لعنتت کنه گفتم حالا چیشده ایششش
لیا:وای حالا چیکار کنم هق هق هق
سوهی:ایششش دختره سادیسمی
لیا:😭
سوهی:آهههه😠😒
لیا:هق هق تو چرا انقد دیر اومدی هق؟
سوهی :هوفففف با رئیس الدنگم شام خوردم
لیا:آها
لیا:چییییییییی؟
سوهی:😕
لیا:اوه ماگاد چطور ممکنه سریع برام تعریف کن ببینم
سوهی:هی دختر باشه حالا بعدم تعریف میکنم
لیا:اوکی
سوهی: راستی با بچه ها قرار شد بریم بیرون
لیا:کی؟
سوهی:نمیدونم مگه گروه رو نداره برو ببین دیگه
لیا:آخه شارژم تموم شده بود نتونستم ببینم
سوهی:خب بعدا میبینی
بعدش رفتم لباسم رو عوض کردم و نشستم فیلم دیدن داشتم کنال ها رو عوض میکردم که یهو مصاحبه با اون وو پخش شد همون موقعه لیا از پله ها اومد پایین
لیا:اونی این بهتره یا این
داشت بهم لباس نشون میداد
لیا:بنظرم این رنگش بیشتر بهم می....
چند ثانیه رفت تو شک
لیا:جیغغغغغغغغغغغغغغغغ
سوهی:آی بابا چته دختر
همینجوری لباسارو وسط حال پرت کرد و اومد نشست
لیا:اوه مای گاد باورم نمیشهههه اخجوون
سوهی:ای بابا داشتم فیلم میدیدما
لیا:ای بابا فیلم کیلو چنده آخه ببین چقد جذابهه(ذوق)
سوهی:دندوناش ریخته😕😐
سوهی :من میرم بخوابم🥱
لیا: .......
سوهی:لیا؟
لیا:(غرق جذابیت اون وو شده)
سوهی :ایشششش آدم فروش😒
رفتم تو اتاق ی ذره با گوشیم ور رفتم و خوابیدم😴
ویو کوک:
بعد از طراحی رفتم به تخت نرسیده خوابم برد😴
.
..
ساعت ۶ صبح
سوهی ویو:
.......
شرایط پارت بعد:۴لایک
کوک ویو:
وقتی سوار ماشین شدیم دیدم داره همینطوری براش پیام میاد هه حتما دوست پسرشه دیگه
بعد که پیاما رو دید خندید و یه لبخند گنده زد همینجوری محو خندش مونده خیلی زیبا بود یاد مادرم افتادم اونم همین قدر لبخندش زیبا بود بعد به خودم اومدم و به ادامه رانندگیم رسیدم
چند مین گذشته بود ولی هنوز به گوشیش زل زده بود و میخندید دیگه حریم گرفته ینی داره به چی نگا میکنه که نمیتونه چش برداره هوففففف دختره احمق😒اصن به من چه
که رسیدیم خونش محکم ترمز کردم که سرش خورد به شیشه بعد گفتم برو پایین گفت داری منو بیرون میکنی
دختره خنگ بزور جلو خودمو گرفتم پیاده شد منم رفتم خونه
لباس راحتی پوشیدم و مشغول کشیدم طراحی شدم تا از ذهنم بیرونش کنم هر کاری میکردم خندش میومد جلو چشمام باید از ذهنم بیرونش کنم و رفتم تو حال و شروع به کشیدم طراحی کفش کردم...
سوهی ویو:
وقتی رفتم تو دیدم دیدم لیا یجا نشسته و داره گریه میکنه سریع رفتم پیشش
سوهی:لیااا چیشده خوبی چرا گریه میکنی؟(همه حرفاش با نگرانیه)
لیا:😭😭
سوهی:چیشده دختررر جون به لبم کردی د بگو
لیا: هق هق سوهی من هق هق
سوهی:ای بابا دیگه بنال دیگه
لیا:هق مم ن هق هق نتونستم هق هق برنا مم ه هق اوون و و هق رو هق ببینم هق هق هق
سوهی:ای خدا لعنتت کنه گفتم حالا چیشده ایششش
لیا:وای حالا چیکار کنم هق هق هق
سوهی:ایششش دختره سادیسمی
لیا:😭
سوهی:آهههه😠😒
لیا:هق هق تو چرا انقد دیر اومدی هق؟
سوهی :هوفففف با رئیس الدنگم شام خوردم
لیا:آها
لیا:چییییییییی؟
سوهی:😕
لیا:اوه ماگاد چطور ممکنه سریع برام تعریف کن ببینم
سوهی:هی دختر باشه حالا بعدم تعریف میکنم
لیا:اوکی
سوهی: راستی با بچه ها قرار شد بریم بیرون
لیا:کی؟
سوهی:نمیدونم مگه گروه رو نداره برو ببین دیگه
لیا:آخه شارژم تموم شده بود نتونستم ببینم
سوهی:خب بعدا میبینی
بعدش رفتم لباسم رو عوض کردم و نشستم فیلم دیدن داشتم کنال ها رو عوض میکردم که یهو مصاحبه با اون وو پخش شد همون موقعه لیا از پله ها اومد پایین
لیا:اونی این بهتره یا این
داشت بهم لباس نشون میداد
لیا:بنظرم این رنگش بیشتر بهم می....
چند ثانیه رفت تو شک
لیا:جیغغغغغغغغغغغغغغغغ
سوهی:آی بابا چته دختر
همینجوری لباسارو وسط حال پرت کرد و اومد نشست
لیا:اوه مای گاد باورم نمیشهههه اخجوون
سوهی:ای بابا داشتم فیلم میدیدما
لیا:ای بابا فیلم کیلو چنده آخه ببین چقد جذابهه(ذوق)
سوهی:دندوناش ریخته😕😐
سوهی :من میرم بخوابم🥱
لیا: .......
سوهی:لیا؟
لیا:(غرق جذابیت اون وو شده)
سوهی :ایشششش آدم فروش😒
رفتم تو اتاق ی ذره با گوشیم ور رفتم و خوابیدم😴
ویو کوک:
بعد از طراحی رفتم به تخت نرسیده خوابم برد😴
.
..
ساعت ۶ صبح
سوهی ویو:
.......
شرایط پارت بعد:۴لایک
۵.۶k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.