عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۰
عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۰
یا خدا چجوری این همه غذا میخوره همه دخترا ی چسه میخورن سیر میشن اونوقت اینو ببین دختره احمق
سوهی ویو:
وقتی غذا ها اومد چون گشنم بود اشکام رفت و شروع کردم تند تند غذا خوردن که دیدم کوک همینطوری با تعجب داشت نگام میکرد غذام رو قورت دادم و پرسیدم
سوهی:چیزی شده؟
کوک:ها هیچی فقط موندم چجوری این همه رو خوردی نترکیدی؟
سوهی :من همیشه انقد غذا میخورم
کوک:ماشالا
سوهی:(در حال خوردن)
راوی ویو:
غذاشون که تموم شد سوار ماشین کوک شدن
فلش بک به توی ماشین:
ویو کوک :
کوک: خب سوهی ادرست رو بده
سوهی:برای چی ادامه رو میخوای؟
ای خداااا چرا انقد این دختره خنگه😂💔
کوک:میخوام برسونم دیگه احمق
سوهی:آها احمق خودتی
کوک:😒
سوهی ویو:
ای وای من چرا انقد سوتی میدم انگار وقتی میبینمش اینجوری میشم دست و پامو گم میکنم اصن یادم میره من کیم نکنه عاشقش شدم؟وایی نه دختر خل شدی من عاشق این دیو خرفت نمیشم همینطوری داشتم بت خودم حرف میزدم که یهو صدا پیام از گوشیم اومد هعی گروم گروم
پیام میدادن
گوشیم از تو کیفم در اوردم بلهههه گروه دوستانمونه(سوهی و لیا یه گروه دارن که همه بچه های دانشگاه هستن) پیام گروه:
سوهو:بچه ها بیاین یه روز بریم بیرون
رزی:آره منم موافقم یه بادی به کلمون میخوره
هارو:خب کجا بریم حالا؟
سوهو:امممم بنظرم بریم کلاب
هارو :بنظر من بریم کافه
سوهو:کلاب بهتره
هارو:نخیر کافه
رزی:اااا یه دیقه خفه شید ببینم
سوهو:کی از تو نظر خواست عباس آقا
رزی:ایشششش حرف نزنی نمیگن لالی
سوهو:گگگگگ
رزی:ایشششش میمون درختی
سوهو:زرافه
بورام:ااا یه دیقه لال مونی بگیرین ببینم
بورام:سوهی و لیا شمام میایین دیگه؟
هارو:مگه میشه نیان
سوهی:آها اره میایم
سوهی:هر جا رفتین برا منم لوکیشن بدین
بورام:باشه قربونت
.
.
.
.
.
.
.
داشتم به چتای بچه ها میخندیدم که یهو کوک محکم پاشو زد به ترمز و سرم خورد به شیشه
سوهی:اییییی چیکار میکنی
کوک:پیاده شو دیگه
سوهی:الان داری پرتم میکنی بیرون؟
کوک:نه کله پوک رسیدی به خونت
سوهی:آها باشه مرسی میبینمت خداحافظ
کوک:خداحافظ (سرد و حرسی)
و گاز داد و رفت *وا این چش بود
بیخیال بهش رفتم سمت خونه و کلید و انداختم و در خونه رو باز کردم و رفتم تو....
کوک ویو:
.......
شرایط پارت بعد:۳لایک😙
یا خدا چجوری این همه غذا میخوره همه دخترا ی چسه میخورن سیر میشن اونوقت اینو ببین دختره احمق
سوهی ویو:
وقتی غذا ها اومد چون گشنم بود اشکام رفت و شروع کردم تند تند غذا خوردن که دیدم کوک همینطوری با تعجب داشت نگام میکرد غذام رو قورت دادم و پرسیدم
سوهی:چیزی شده؟
کوک:ها هیچی فقط موندم چجوری این همه رو خوردی نترکیدی؟
سوهی :من همیشه انقد غذا میخورم
کوک:ماشالا
سوهی:(در حال خوردن)
راوی ویو:
غذاشون که تموم شد سوار ماشین کوک شدن
فلش بک به توی ماشین:
ویو کوک :
کوک: خب سوهی ادرست رو بده
سوهی:برای چی ادامه رو میخوای؟
ای خداااا چرا انقد این دختره خنگه😂💔
کوک:میخوام برسونم دیگه احمق
سوهی:آها احمق خودتی
کوک:😒
سوهی ویو:
ای وای من چرا انقد سوتی میدم انگار وقتی میبینمش اینجوری میشم دست و پامو گم میکنم اصن یادم میره من کیم نکنه عاشقش شدم؟وایی نه دختر خل شدی من عاشق این دیو خرفت نمیشم همینطوری داشتم بت خودم حرف میزدم که یهو صدا پیام از گوشیم اومد هعی گروم گروم
پیام میدادن
گوشیم از تو کیفم در اوردم بلهههه گروه دوستانمونه(سوهی و لیا یه گروه دارن که همه بچه های دانشگاه هستن) پیام گروه:
سوهو:بچه ها بیاین یه روز بریم بیرون
رزی:آره منم موافقم یه بادی به کلمون میخوره
هارو:خب کجا بریم حالا؟
سوهو:امممم بنظرم بریم کلاب
هارو :بنظر من بریم کافه
سوهو:کلاب بهتره
هارو:نخیر کافه
رزی:اااا یه دیقه خفه شید ببینم
سوهو:کی از تو نظر خواست عباس آقا
رزی:ایشششش حرف نزنی نمیگن لالی
سوهو:گگگگگ
رزی:ایشششش میمون درختی
سوهو:زرافه
بورام:ااا یه دیقه لال مونی بگیرین ببینم
بورام:سوهی و لیا شمام میایین دیگه؟
هارو:مگه میشه نیان
سوهی:آها اره میایم
سوهی:هر جا رفتین برا منم لوکیشن بدین
بورام:باشه قربونت
.
.
.
.
.
.
.
داشتم به چتای بچه ها میخندیدم که یهو کوک محکم پاشو زد به ترمز و سرم خورد به شیشه
سوهی:اییییی چیکار میکنی
کوک:پیاده شو دیگه
سوهی:الان داری پرتم میکنی بیرون؟
کوک:نه کله پوک رسیدی به خونت
سوهی:آها باشه مرسی میبینمت خداحافظ
کوک:خداحافظ (سرد و حرسی)
و گاز داد و رفت *وا این چش بود
بیخیال بهش رفتم سمت خونه و کلید و انداختم و در خونه رو باز کردم و رفتم تو....
کوک ویو:
.......
شرایط پارت بعد:۳لایک😙
۵.۱k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.