عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۲
عاشق رئیسم شدم♡پارت۱۲
.
.
.
.
.
.
ساعت ۶ صبح
سوهی ویو:
با حس له شدن از خواب بیدار شدم دیدم لیا افتاده روم
سوهی:آی لیا بکش کنار دارم خفه میشم
لیا:😴
سوهی:لیااااااا (داد)
لیا:ای وای چیشده اون وو کو من کجام کی حمله کرده (خوابالو)
وقتی داد زدم هول شد و منو از تخت انداخت پایین
سوهی:آیییییی کمرم خدا لعنتت کنه لیااا
لیا:اوا سوهی تو چرا پخش زمینی؟😂
سوهی ایییی مرض کمرم و شکستی هوففف اییییییی
لیا:خیلی خب بابا حالا انگار من چند کیلو ام😒
سوهی:ایشششش اییی
با درد بلند شدم موهامو درست کردم و لباسم رو پوشیدم و رفتم شرکت
کوک ویو:
صبح بیدار شدم حاظر شدم رفتم شرکت تو اتاقم بودم که چند دقیقه بعد سوهی رفت تو اتاقش انگار از جنگ برگشته بود نمیتونست درست راه بره دختره خنگول که اومد تو اتاقم
سوهی: صبح بخیرقربان اومدم برنامه امروز رو بگم
کوک :اوهوم گوش میدم
سوهی:قربان ساعت ۸ با آقای چان جلسه دارید برای اینکه مدل بخرید و اینم اون پرونده هایی که خواسته بودید و امشب با زن عموتون قراره که شا...اییییی
کوک:چیشد؟ خوبی؟
سوهی:بله بله خوبم اره دیگ قرار امشب برید خونه زن عموتون
کوک:آها باشه
کوک:مراقب خودت باش
سوهی :چشم ایییی چیزه من میتونم برم؟
کوک:اره اره میتونی بری
سوهی:چشم
ای بابا این چش بود هوفففف اصن به من چه
سوهی ویو:
ایییی کل بدنم درد میکنه رفتم دست شویی دیدم پر*یود شدم ایششششش لعنتی حالا چه غلطی بکنممممم
کوک ویو:
منتظر شدم برگرده اتاقش تا بریم شرکت آقای چان ولی چند دقیقا گذشته ولی هنوز نیومده نگرانش شده بودم هوففففف دیگه طاقت نیاوردم و رفتم سمت دستشویی رفتم تو دست شویی زنانه مطمئن شدم کسی توش نیس رفتم توی دست شویی
کوک:سوهی خوبی؟
سوهی ویو:
چند دقیقه همینطوری منتظر موندم تا یکی بیاد ولی کسی نیومد که یهو صدای کوک رو شنیدم
سوهی: آ آ ریئس؟؟
کوک: چیشده خوبی؟
وای شت
سوهی:ها چیزه مهمی نیس
کوک:مطمئنی؟
ای خدا یااااا منو هویج کن
سوهی:امممم چیزه من چیز شدم میشه برام پد بگیرین؟(خجالت)
کوک:آها باشه وایسا الان میام
ای خدا دخترههه احمققق حالا چجوری تو روش نگا کنممم ایشششششش لعنتی بعد چند دقیقه کوک برگشت
کوک:بیا
سوهی:آم مرسی
کوک:خواهش میکنم کارت تمام شد بیا اتاقم بریم شرکت آقای چان
سوهی:بله چشم
پدر رو گذاشتم اومدم بیرون به اینه دست شویی نگا کردم شبیه لبو شده بودم وای خدا این دیگ چیه شبیه لبو شدم ببین ترو خدا ایَششششش
بعدش به خودم اومدم و رفتم سمت اتاق کوک
کوک ویو:
فکر کنم پر*یود شده بود حتما خیلی خجالت کشیده داشتم به اینا فکر میکردم که در زدن
تق تق
کوک:بیا تو
سوهی:قربان بریم؟
کوک:آها بریم راستی بهتری دیگه نه؟
سوهی:خوبم خوبم ممنون بهتره دیگه بریم(خجالت)
کوک:بریم
.......
شرط پارت بعد:۴ لایک
.
.
.
.
.
.
ساعت ۶ صبح
سوهی ویو:
با حس له شدن از خواب بیدار شدم دیدم لیا افتاده روم
سوهی:آی لیا بکش کنار دارم خفه میشم
لیا:😴
سوهی:لیااااااا (داد)
لیا:ای وای چیشده اون وو کو من کجام کی حمله کرده (خوابالو)
وقتی داد زدم هول شد و منو از تخت انداخت پایین
سوهی:آیییییی کمرم خدا لعنتت کنه لیااا
لیا:اوا سوهی تو چرا پخش زمینی؟😂
سوهی ایییی مرض کمرم و شکستی هوففف اییییییی
لیا:خیلی خب بابا حالا انگار من چند کیلو ام😒
سوهی:ایشششش اییی
با درد بلند شدم موهامو درست کردم و لباسم رو پوشیدم و رفتم شرکت
کوک ویو:
صبح بیدار شدم حاظر شدم رفتم شرکت تو اتاقم بودم که چند دقیقه بعد سوهی رفت تو اتاقش انگار از جنگ برگشته بود نمیتونست درست راه بره دختره خنگول که اومد تو اتاقم
سوهی: صبح بخیرقربان اومدم برنامه امروز رو بگم
کوک :اوهوم گوش میدم
سوهی:قربان ساعت ۸ با آقای چان جلسه دارید برای اینکه مدل بخرید و اینم اون پرونده هایی که خواسته بودید و امشب با زن عموتون قراره که شا...اییییی
کوک:چیشد؟ خوبی؟
سوهی:بله بله خوبم اره دیگ قرار امشب برید خونه زن عموتون
کوک:آها باشه
کوک:مراقب خودت باش
سوهی :چشم ایییی چیزه من میتونم برم؟
کوک:اره اره میتونی بری
سوهی:چشم
ای بابا این چش بود هوفففف اصن به من چه
سوهی ویو:
ایییی کل بدنم درد میکنه رفتم دست شویی دیدم پر*یود شدم ایششششش لعنتی حالا چه غلطی بکنممممم
کوک ویو:
منتظر شدم برگرده اتاقش تا بریم شرکت آقای چان ولی چند دقیقا گذشته ولی هنوز نیومده نگرانش شده بودم هوففففف دیگه طاقت نیاوردم و رفتم سمت دستشویی رفتم تو دست شویی زنانه مطمئن شدم کسی توش نیس رفتم توی دست شویی
کوک:سوهی خوبی؟
سوهی ویو:
چند دقیقه همینطوری منتظر موندم تا یکی بیاد ولی کسی نیومد که یهو صدای کوک رو شنیدم
سوهی: آ آ ریئس؟؟
کوک: چیشده خوبی؟
وای شت
سوهی:ها چیزه مهمی نیس
کوک:مطمئنی؟
ای خدا یااااا منو هویج کن
سوهی:امممم چیزه من چیز شدم میشه برام پد بگیرین؟(خجالت)
کوک:آها باشه وایسا الان میام
ای خدا دخترههه احمققق حالا چجوری تو روش نگا کنممم ایشششششش لعنتی بعد چند دقیقه کوک برگشت
کوک:بیا
سوهی:آم مرسی
کوک:خواهش میکنم کارت تمام شد بیا اتاقم بریم شرکت آقای چان
سوهی:بله چشم
پدر رو گذاشتم اومدم بیرون به اینه دست شویی نگا کردم شبیه لبو شده بودم وای خدا این دیگ چیه شبیه لبو شدم ببین ترو خدا ایَششششش
بعدش به خودم اومدم و رفتم سمت اتاق کوک
کوک ویو:
فکر کنم پر*یود شده بود حتما خیلی خجالت کشیده داشتم به اینا فکر میکردم که در زدن
تق تق
کوک:بیا تو
سوهی:قربان بریم؟
کوک:آها بریم راستی بهتری دیگه نه؟
سوهی:خوبم خوبم ممنون بهتره دیگه بریم(خجالت)
کوک:بریم
.......
شرط پارت بعد:۴ لایک
۵.۹k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.