P
P'2
تهیونگ برگشت.سخت بود اما نزدیک ا.ت شد ا.ت منتظر یه فریاد بود
مثل آخرین بار اما تهیونگ انگشتاشو کشید روی صورت زخنی و خونی ا.ت و
آروم گفت«کی میخوای دست از لجنازی برداری؟
ا.ت نفس نفس میزد توی کارخونه فقط صدای نفس های ا.ت و تهیونگ بود که به هم برخورد میکرد...
ا.ت آروم گفت«بچم کو؟
تهیونگ گفت«بچه مون
ا.ت گفت«من اونو بزرگ کردم نه تو
تهیونگ نگذاشت ا.ت ادامه بده و گفت«خب بگذار از الان به بعد پدرش باشم
ا.ت بی اینکه به خواد اشکتش ریخت و گفت«اگه ببریش دیگه هیچ وقت نمیتونم ببینمش لطفا
تهیونگ نفسشو داد بیرون و گفت«خودت خرابش کردی
ا.ت با بغض گفت«تو مافیا هستی خطرناک بود
تهیونگ گفت«تو حاضر نبودی کنارم ادامه بده
ا.ت گفت«چون حقیقتو میدونستم که تو چشمت دنبال اون دختر
تهیونگ نگذاشت حرف ا.ت تموم شه و یه سیلی محکم بهش زد و فریاد زد«دهنتو ببند من همیشه تورو میخواستم...لیاقت زنده موندن نداری
که کههههههه(تو خماری بمونید)
ادامه دارد....
تهیونگ برگشت.سخت بود اما نزدیک ا.ت شد ا.ت منتظر یه فریاد بود
مثل آخرین بار اما تهیونگ انگشتاشو کشید روی صورت زخنی و خونی ا.ت و
آروم گفت«کی میخوای دست از لجنازی برداری؟
ا.ت نفس نفس میزد توی کارخونه فقط صدای نفس های ا.ت و تهیونگ بود که به هم برخورد میکرد...
ا.ت آروم گفت«بچم کو؟
تهیونگ گفت«بچه مون
ا.ت گفت«من اونو بزرگ کردم نه تو
تهیونگ نگذاشت ا.ت ادامه بده و گفت«خب بگذار از الان به بعد پدرش باشم
ا.ت بی اینکه به خواد اشکتش ریخت و گفت«اگه ببریش دیگه هیچ وقت نمیتونم ببینمش لطفا
تهیونگ نفسشو داد بیرون و گفت«خودت خرابش کردی
ا.ت با بغض گفت«تو مافیا هستی خطرناک بود
تهیونگ گفت«تو حاضر نبودی کنارم ادامه بده
ا.ت گفت«چون حقیقتو میدونستم که تو چشمت دنبال اون دختر
تهیونگ نگذاشت حرف ا.ت تموم شه و یه سیلی محکم بهش زد و فریاد زد«دهنتو ببند من همیشه تورو میخواستم...لیاقت زنده موندن نداری
که کههههههه(تو خماری بمونید)
ادامه دارد....
- ۲.۶k
- ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط