رویای غیرممکن فصل1 پارت32 قسمت2
#رویای_غیرممکن #فصل1 #پارت32 #قسمت2
ادامه :
به طرف اتاقم رفتم و بعد از یه چند دقیقه ای گشتن تو کمدم موفق شدم یه لباس خوب و مناسب پیدا کنم. بعد از اینکه لباسم رو عوض کردم به طرف میز رفتم و رو صندلی نشستم و شروع کردم به خوردن.
بعد از اینکه صبحونم تموم شد به طرف تهیونگ رفتم کنارش نشستم
_ته.... قراره چیکار کنیم؟
+نمیدونم... راستی یه چند تا سوال ازت میتونم بپرسم؟
_حتما
+تو دوست داری اون کسی که دوسش داری چطور بهت اعتراف کنه؟
_امممم... خب راستش...من دوست دارم بهم تو روز روشن اعتراف کنه... تو شهربازی و با پشمک...
+اهااا... خب حالا اون پشمکه خیلی مهمه؟
_خیلیییییییییی
....
ادامه :
به طرف اتاقم رفتم و بعد از یه چند دقیقه ای گشتن تو کمدم موفق شدم یه لباس خوب و مناسب پیدا کنم. بعد از اینکه لباسم رو عوض کردم به طرف میز رفتم و رو صندلی نشستم و شروع کردم به خوردن.
بعد از اینکه صبحونم تموم شد به طرف تهیونگ رفتم کنارش نشستم
_ته.... قراره چیکار کنیم؟
+نمیدونم... راستی یه چند تا سوال ازت میتونم بپرسم؟
_حتما
+تو دوست داری اون کسی که دوسش داری چطور بهت اعتراف کنه؟
_امممم... خب راستش...من دوست دارم بهم تو روز روشن اعتراف کنه... تو شهربازی و با پشمک...
+اهااا... خب حالا اون پشمکه خیلی مهمه؟
_خیلیییییییییی
....
۴۳.۱k
۰۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.