پارت ۵۲
#پارت_۵۲
آرتین از خودشو دلینا عکس گذاشته بود...بالای ششصد هزار تا هم لایک خورده بود...بیخیال..گیتارمو ورداشتم دوربین گوشیمو آوردم...چراغای اتاقمو خاموش کردم....ظبطه دوریینو زدم...شزوع کردم بع زدن آهنگ(یه لحظه نگام کن_ماکان بند)
جالب اینجاست میگفتی تو
پیشم بمون هیچ وقت نرو
برگشت ورق دل کندی و
نفهمیدم پس چرا خواستی منو
یه لحظه نگام کن دل بده به این دیوونه ی خسته صدام کن
بگو رفتنت شوخیه یه دروغه محضه دروغه محضه
نمیخواستم بری وایستادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آینده مو تکی ساختم
یه لحظه نگام کن دل بده به این دیوونه ی خسته صدام کن
بگو رفتنت شوخیه یه دروغه محضه دروغه محضه
نمیخواستم بری وایستادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آینده مو تکی ساختم
همیشه حرفت هست همش تو این خونه
دل من از دوریت میگیره هی بهونه
نمیشه پرتش کرد ذهنمو دور از فکرت
نمیشه ردش کرد درگیرم با عشقت
یه لحظه نگام کن دل بده به این دیوونه ی خسته صدام کن
بگو رفتنت شوخیه یه دروغه محضه دروغه محضه
نمیخواستم بری وایستادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آینده مو تکی ساختم
یه لحظه نگام کن دل بده به این دیوونه ی خسته صدام کن
بگو رفتنت شوخیه یه دروغه محضه دروغه محضه
نمیخواستم بری وایستادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آینده مو تکی ساختم
گریه میکردمومیخوندم...بعد تموم شدن آهنگ هم یه تیکه اشو استوری گذاشتم و کاملشم پست گذاشتم....اشکامو پاککردم و خوابیدم...ساعت ۲ بیدار شدم....همینکع بیدار شدم گوشیم زنگ خورد....طبق معمول این دوروز و نصفی یاشار بود
+سلام
_سلام انا....خوبی؟
+اره مرسی تو خوبی؟
_اون پسته چیه تو اینستاگرامت...میخوای همه شکستوو ببینن؟
+برام مهم نیس....یاشار؟
_جانم
+بیام استدیو
_نه ارتینم هست امروز
+خب باشه...یاشار؟
_جانم
+خوبه؟
_نه...از تو بدتر نباشع بهتر نیس
+یاشار من خیلی تنهام....تو این دوروز هیشکی نیومده پیشم که حداقل تو بغلش گریه کتم
_بیام دنبالت بریم بیرون؟
+نه به کارت برس
_خب...خب اگه اذیت نمیشی بیا اینجا
خیلی دوس داشتم برم
+باشه اگه شد میام
گوشیو قطه کردم و استوریمو ارتینم دیده بود....پاشدم سریع یه تیپ سرتاپا مشکی زدم...هیچ ارایشی هم نکردم...گیتارمو برداشتم و رفتم سمت استدیو یاشار....پارککردمو رفتم سمت در زنگو زدم در باز شد و رفتم تو..همه بودن.ارتین بود .ولی نه مثل همیشه...رفتن که تمرین کنن آرتین ده بار خراب کرد...یاشار بهش گفت پاشو خودم میزنم...ارتین پاشدو رفت یه گوشه نشست....۲ ساعتی اونجا بودم...انگار منو ارتین از ده تا غریبه هم غریبه تر بودیم...دیگه نتونستم تحمل کنم...دوس داشتم تو هوایی نفس بکشم که آرتین هست ولی از یه طرف دیگه هم وجودش ازارم میداد...
+یاشار
_جانم
+من میرم
_باشه عزیزم
+خدافظ
_خدافظ
سوار ماشین شدم....داشتم خفه میشدم اونجا...ضبطه ماشینو روشن کردم....اهنک توقع ندارم بهنام بانی پخش شد...صداشو تا ته زیاد کردم داشبوردو باز کردمدیسب ی بسنه سیگار خریده بودم...یه نخ برداستم و روشنش کردم..حالم خیلی با اهنگ همخونی داشت..گریه میکردمو سیگار میکشیدم..همیشه از دخترایی که به هر دلیلی سیگار میکشیدن بدم میومد ولی الان خودم....از شیشه انداختمش بیرون...حالم داشت بد میشد....لرزشم داشت شروع میشد...از ماشین پیاده شدم....جیغ میزدم...صدای اهنگ زیاد بود و جیغای من تو صدایه اهنگ گم شده بود..یکی دویید سمتم وبغلم کرد...ارتین بود
+چرا رفتی؟...ها؟...چرا رفتی؟
میلرزیدم...ارتین وحشت کرده بود...با داد یاشارو صدا میکرد...یاشار اومد پایین...منو از ارتین گرفت و سوار ماشین خودم شد و راه افتاد
+آنا چرا با خودت اینکارارو میکنی؟ها؟
هیچی نمیگفتم فقط میلرزیدم
+آناااااااا
دیگه فریاد و عربده هم روم تاثیر گذار نبود....جلو بیمارستان نگه داشت...
آرتین از خودشو دلینا عکس گذاشته بود...بالای ششصد هزار تا هم لایک خورده بود...بیخیال..گیتارمو ورداشتم دوربین گوشیمو آوردم...چراغای اتاقمو خاموش کردم....ظبطه دوریینو زدم...شزوع کردم بع زدن آهنگ(یه لحظه نگام کن_ماکان بند)
جالب اینجاست میگفتی تو
پیشم بمون هیچ وقت نرو
برگشت ورق دل کندی و
نفهمیدم پس چرا خواستی منو
یه لحظه نگام کن دل بده به این دیوونه ی خسته صدام کن
بگو رفتنت شوخیه یه دروغه محضه دروغه محضه
نمیخواستم بری وایستادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آینده مو تکی ساختم
یه لحظه نگام کن دل بده به این دیوونه ی خسته صدام کن
بگو رفتنت شوخیه یه دروغه محضه دروغه محضه
نمیخواستم بری وایستادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آینده مو تکی ساختم
همیشه حرفت هست همش تو این خونه
دل من از دوریت میگیره هی بهونه
نمیشه پرتش کرد ذهنمو دور از فکرت
نمیشه ردش کرد درگیرم با عشقت
یه لحظه نگام کن دل بده به این دیوونه ی خسته صدام کن
بگو رفتنت شوخیه یه دروغه محضه دروغه محضه
نمیخواستم بری وایستادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آینده مو تکی ساختم
یه لحظه نگام کن دل بده به این دیوونه ی خسته صدام کن
بگو رفتنت شوخیه یه دروغه محضه دروغه محضه
نمیخواستم بری وایستادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آینده مو تکی ساختم
گریه میکردمومیخوندم...بعد تموم شدن آهنگ هم یه تیکه اشو استوری گذاشتم و کاملشم پست گذاشتم....اشکامو پاککردم و خوابیدم...ساعت ۲ بیدار شدم....همینکع بیدار شدم گوشیم زنگ خورد....طبق معمول این دوروز و نصفی یاشار بود
+سلام
_سلام انا....خوبی؟
+اره مرسی تو خوبی؟
_اون پسته چیه تو اینستاگرامت...میخوای همه شکستوو ببینن؟
+برام مهم نیس....یاشار؟
_جانم
+بیام استدیو
_نه ارتینم هست امروز
+خب باشه...یاشار؟
_جانم
+خوبه؟
_نه...از تو بدتر نباشع بهتر نیس
+یاشار من خیلی تنهام....تو این دوروز هیشکی نیومده پیشم که حداقل تو بغلش گریه کتم
_بیام دنبالت بریم بیرون؟
+نه به کارت برس
_خب...خب اگه اذیت نمیشی بیا اینجا
خیلی دوس داشتم برم
+باشه اگه شد میام
گوشیو قطه کردم و استوریمو ارتینم دیده بود....پاشدم سریع یه تیپ سرتاپا مشکی زدم...هیچ ارایشی هم نکردم...گیتارمو برداشتم و رفتم سمت استدیو یاشار....پارککردمو رفتم سمت در زنگو زدم در باز شد و رفتم تو..همه بودن.ارتین بود .ولی نه مثل همیشه...رفتن که تمرین کنن آرتین ده بار خراب کرد...یاشار بهش گفت پاشو خودم میزنم...ارتین پاشدو رفت یه گوشه نشست....۲ ساعتی اونجا بودم...انگار منو ارتین از ده تا غریبه هم غریبه تر بودیم...دیگه نتونستم تحمل کنم...دوس داشتم تو هوایی نفس بکشم که آرتین هست ولی از یه طرف دیگه هم وجودش ازارم میداد...
+یاشار
_جانم
+من میرم
_باشه عزیزم
+خدافظ
_خدافظ
سوار ماشین شدم....داشتم خفه میشدم اونجا...ضبطه ماشینو روشن کردم....اهنک توقع ندارم بهنام بانی پخش شد...صداشو تا ته زیاد کردم داشبوردو باز کردمدیسب ی بسنه سیگار خریده بودم...یه نخ برداستم و روشنش کردم..حالم خیلی با اهنگ همخونی داشت..گریه میکردمو سیگار میکشیدم..همیشه از دخترایی که به هر دلیلی سیگار میکشیدن بدم میومد ولی الان خودم....از شیشه انداختمش بیرون...حالم داشت بد میشد....لرزشم داشت شروع میشد...از ماشین پیاده شدم....جیغ میزدم...صدای اهنگ زیاد بود و جیغای من تو صدایه اهنگ گم شده بود..یکی دویید سمتم وبغلم کرد...ارتین بود
+چرا رفتی؟...ها؟...چرا رفتی؟
میلرزیدم...ارتین وحشت کرده بود...با داد یاشارو صدا میکرد...یاشار اومد پایین...منو از ارتین گرفت و سوار ماشین خودم شد و راه افتاد
+آنا چرا با خودت اینکارارو میکنی؟ها؟
هیچی نمیگفتم فقط میلرزیدم
+آناااااااا
دیگه فریاد و عربده هم روم تاثیر گذار نبود....جلو بیمارستان نگه داشت...
۹.۰k
۰۸ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.