یک شاهدخت و چهار خواننده
یک شاهدخت و چهار خواننده
📌 پارت هفتم 📌
وارد رستوران شدیم خیلی وقت بود که اونجا نرفته بودم
پشت میز نشستیم منو مین مین رفتیم دستامون رو بشوریم
داشتم دستم رو میشوستم که گفت : برای این کار که نگفتم بیای اه
_ خودت گفتی بریم دستامون رو بشوریم
+ اه خیلی خنگی دختر گفتم بیای چون کارت داشتم
_ بگو میشنوم
+ من با ی..یکی ق...رار... قرار میزارم
_ چی!! اون کیه ؟؟
+ یه آدم معروفه شاید بشناسیش اسمش کیم تهیونگه
_ اره عضو گروه بی تی اسه خیر سرم دارم آرمی میشم از کی باهم قرار میزارین ؟
+ کلا دو بار رفتیم سر قرار خیلی دوست داره تو رو ببینه
_ اون وقت چرا ؟؟
+ چون ازت خیلی تعریف کردم بیشتر وقت راجبه تو حرف میزنیم راستی کسی از این موضوع خبر نداره سوتی ندی باشه ؟
_ باشه
رفتیم سر میز نشستیم غذا رو آوردن خیلی دلم برای غذای این جا تنگ شده بود
لقمه ی اول رو گذاشتم توی دهانم تمام خاطراتم برام زنده شد
بعد از غذا رفتیم خونه توی اتاقم روی تختم دراز کشیده بودم و توی گوگل درباره تهیونگ سرچ می کردم پسر خوبی به نظر میآمد داشتم عکساش رو نگاه میکردم که برام پیام اومد
( پیام )
مین مین : سلام برای فردا قرار گذاشتیم بهش گفتم که تو هم میای خیلی خوش حال شد .
_ چرا چرت گفتی من برای فردام برنامم پره
+ لوس بازی در نیازر دیگه 😔
_ خیلی خب کی و کجا ؟
+ ساعت ۱۰ کافیه همیشگی
_ تو اون رو اونجا بردی
+ آره چطور؟
_ وای خدا اونجا رو فقط من تو حق داریم بریم نه اون
گوشی رو خاموش کردم، میخواستم اذیتش کنم فقط همین خیلی خوب بود ای کاش می تونستم قیافشو ببینم حتما خیلی خنده دار بود 😂😂😂
لایک و کامنت یادتون نره 😘😘😘
📌 پارت هفتم 📌
وارد رستوران شدیم خیلی وقت بود که اونجا نرفته بودم
پشت میز نشستیم منو مین مین رفتیم دستامون رو بشوریم
داشتم دستم رو میشوستم که گفت : برای این کار که نگفتم بیای اه
_ خودت گفتی بریم دستامون رو بشوریم
+ اه خیلی خنگی دختر گفتم بیای چون کارت داشتم
_ بگو میشنوم
+ من با ی..یکی ق...رار... قرار میزارم
_ چی!! اون کیه ؟؟
+ یه آدم معروفه شاید بشناسیش اسمش کیم تهیونگه
_ اره عضو گروه بی تی اسه خیر سرم دارم آرمی میشم از کی باهم قرار میزارین ؟
+ کلا دو بار رفتیم سر قرار خیلی دوست داره تو رو ببینه
_ اون وقت چرا ؟؟
+ چون ازت خیلی تعریف کردم بیشتر وقت راجبه تو حرف میزنیم راستی کسی از این موضوع خبر نداره سوتی ندی باشه ؟
_ باشه
رفتیم سر میز نشستیم غذا رو آوردن خیلی دلم برای غذای این جا تنگ شده بود
لقمه ی اول رو گذاشتم توی دهانم تمام خاطراتم برام زنده شد
بعد از غذا رفتیم خونه توی اتاقم روی تختم دراز کشیده بودم و توی گوگل درباره تهیونگ سرچ می کردم پسر خوبی به نظر میآمد داشتم عکساش رو نگاه میکردم که برام پیام اومد
( پیام )
مین مین : سلام برای فردا قرار گذاشتیم بهش گفتم که تو هم میای خیلی خوش حال شد .
_ چرا چرت گفتی من برای فردام برنامم پره
+ لوس بازی در نیازر دیگه 😔
_ خیلی خب کی و کجا ؟
+ ساعت ۱۰ کافیه همیشگی
_ تو اون رو اونجا بردی
+ آره چطور؟
_ وای خدا اونجا رو فقط من تو حق داریم بریم نه اون
گوشی رو خاموش کردم، میخواستم اذیتش کنم فقط همین خیلی خوب بود ای کاش می تونستم قیافشو ببینم حتما خیلی خنده دار بود 😂😂😂
لایک و کامنت یادتون نره 😘😘😘
۷.۷k
۱۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.