ماشین زمان
ماشین زمان
پارت نهم
___________
ویو ا.ت
یکدفعه یه نفر دهنم رو گرفت و کشید
برگشت که با محافظش یعنی جین مواجه شد
ات:چ،چیشده؟!
#هیششش...منم اون سایه رو دیدم به احتمال زیاد قراره امشب به قصر ملکه مادر،شما یا امپراطور شبیه خون بزنن
ات:ش،شبیه خون ؟!...به امپراطور ؟!
#اره ...حالا بیا بریم تا ما رو ندیده
ات:ت،تو برو باید به امپراطور خبر بدم
#ا.ت...بیا بریم
ات:گفتم نه ...برو ،برو به افسر جئون خبر بده نیروهاش رو آماده کنه من میرم پیش امپراطور
#اما...
ات:برو دیگه سریعتر
جین با تردید دوید و سمت اردوگاه رفت
ا.ت هم سعی داشت سریع ولی نامحسوس سنت قصر امپراطور بره که موفق هم شد
بدون اجازه وارد شد
ات:ع،عالیجناب
_اینجا چه غلطی میکنی ؟!
ات:باید به حرفم گوش کنید
_چی میخوای ؟!
ات: چندتا شخص سیاه پوش یواشکی از دیوار های قصر وارد شدند ...باید...
_گمشو بیرون
ات:اما ممکنه...
_توقع داری به این خُزَعبَلات تو گوش کنم ؟!...برو گمشو بیرون
ات:عالیجناب من که ...
_برو بیرون تا نگفتم بندانت بیروننن(داد)
ا.ت سرش رو انداخت پایین و آروم از اتاق خارج شد سمت اقامتگاه خودش حرکت کرد وسط های راه بود که دو نفر جلوش در اومدند ...سرش رو بالا آورد
ات:ش،شما کی هستید ؟!
∆یه ملکه چرا باید تنها تو قصر راه بره؟!
$مهم نیست کار ما رو آسون کرد
ات:ک،کدوم کار ؟!
∆مرگت ...میخوایم یه انسان بی خاصیت رو از روی زمین بر داریم شاید اینجوری سرور ما بتونه ملکه اینجا بشه
ات:س،سرور ؟!
$بسه دیگه خفه شو...
مرده شمشیرش رو بالا گرفت تا ا.ت رو بکشه که...
ویو ا.ت
باید یه جوری سرگرم میکردمشون که شاید یه نفر بیاد و نجاتم بده پس ...
ات:چ،چی میخواهید ؟؟...هرچی بخواید رو بهتون میدم
∆چ،چی؟!...هرچی ؟!
ات:آره آره هرچی
$ول کن اگر این بمیره بانو میتونه خیلی چیزها بهمون بده
مرده خواست با شمشیر ا.ت رو بکشه که ....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#SUGA
پارت نهم
___________
ویو ا.ت
یکدفعه یه نفر دهنم رو گرفت و کشید
برگشت که با محافظش یعنی جین مواجه شد
ات:چ،چیشده؟!
#هیششش...منم اون سایه رو دیدم به احتمال زیاد قراره امشب به قصر ملکه مادر،شما یا امپراطور شبیه خون بزنن
ات:ش،شبیه خون ؟!...به امپراطور ؟!
#اره ...حالا بیا بریم تا ما رو ندیده
ات:ت،تو برو باید به امپراطور خبر بدم
#ا.ت...بیا بریم
ات:گفتم نه ...برو ،برو به افسر جئون خبر بده نیروهاش رو آماده کنه من میرم پیش امپراطور
#اما...
ات:برو دیگه سریعتر
جین با تردید دوید و سمت اردوگاه رفت
ا.ت هم سعی داشت سریع ولی نامحسوس سنت قصر امپراطور بره که موفق هم شد
بدون اجازه وارد شد
ات:ع،عالیجناب
_اینجا چه غلطی میکنی ؟!
ات:باید به حرفم گوش کنید
_چی میخوای ؟!
ات: چندتا شخص سیاه پوش یواشکی از دیوار های قصر وارد شدند ...باید...
_گمشو بیرون
ات:اما ممکنه...
_توقع داری به این خُزَعبَلات تو گوش کنم ؟!...برو گمشو بیرون
ات:عالیجناب من که ...
_برو بیرون تا نگفتم بندانت بیروننن(داد)
ا.ت سرش رو انداخت پایین و آروم از اتاق خارج شد سمت اقامتگاه خودش حرکت کرد وسط های راه بود که دو نفر جلوش در اومدند ...سرش رو بالا آورد
ات:ش،شما کی هستید ؟!
∆یه ملکه چرا باید تنها تو قصر راه بره؟!
$مهم نیست کار ما رو آسون کرد
ات:ک،کدوم کار ؟!
∆مرگت ...میخوایم یه انسان بی خاصیت رو از روی زمین بر داریم شاید اینجوری سرور ما بتونه ملکه اینجا بشه
ات:س،سرور ؟!
$بسه دیگه خفه شو...
مرده شمشیرش رو بالا گرفت تا ا.ت رو بکشه که...
ویو ا.ت
باید یه جوری سرگرم میکردمشون که شاید یه نفر بیاد و نجاتم بده پس ...
ات:چ،چی میخواهید ؟؟...هرچی بخواید رو بهتون میدم
∆چ،چی؟!...هرچی ؟!
ات:آره آره هرچی
$ول کن اگر این بمیره بانو میتونه خیلی چیزها بهمون بده
مرده خواست با شمشیر ا.ت رو بکشه که ....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#SUGA
۱۵.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.