ادامه پارت شستم رمان مرگ وزندگی
ادامه پارت شستم رمان مرگ وزندگی:
بادیدنش ازتعجب چشمام اندازه کاسه شد موهاش شلخته وبلندشده بود کمی ته ریش درآورده بود ولباساش نامرتب بود زیرچشماش گوداوفتاده بود انقدری تغییرکرده بودکه هیچ جوره تومخم نمیرف این امیرعلیه
البته منم دست کمی ازاون نداشتم
ولی من دلم واسه همین امیرعلی که حالاکلی تغییرکرده بودتنگ شده بود برای همین قیافه شلختش برایه وجودش برالحظه هایی که صدام میکردبرالحظه هایی کع خیلی دوست دارماشوشنیدن
این دلتنگی به حدی بودکه دوس داشتم بپرم انقدری انقدری سفت بغلش کنم که همییه این دلتنگیارفع بشن
+ناخودآگاه زبونم بازشد این چع وضعیتیه
ای واییی خاک توسرم لال بمیری النا لال بشینی مثلاچی میشه میگن لاله
_باصدایه گرفته وآرومی وضعیت توام بهترازمن نیس
پوزخندی تحویلش دادم
_نزدیک ترشدباچن قدمی که به طرفم برداشت چن قدم عقب تررفتم که همین کارباعث شدباایسته انگشتاشولایه موهاش کردوموهاشوعقب داد
_باچشمای که خستگی وکلافگی ازش میباریدالناتمومش کن این اداهاچیع
+هرچقدرصدایه اون ضعیف بودمن باصدایه بلندتری وباتمام حرصی که تواین مدت خوردم گفتم ادا واقعافک میکنی همه این کارام اداس فک میکردم حتی شده یه زره پشیمون باشی ولی حرفات چیزایه دیگه ایی رونشون میده
_من پشیمونم منه خرپشیمون منه بیشعورپشیمونم خیلیم پشیمونم النابگوچیکارکنم هاچیکارهرروزهزارباربه خودم فوشوناسزامیدم النا هرروزهزاربارمیگم کاش لال میشدمواین حرفاروبهت نمیگفتم
+ولی گفتی
_امروزرفته بودم پیش بنفشه همه قضیه هایه اونروزوبرام تعریف کـــــ
+بااعصبانیت وسط حرفش پریدم کاش یه بارکاش یه بارم به جایه اون حرفایه مزخرف بهم میگفتی الناچی شده النااونروزاون عوضی رودیدی چی شدچع اتفاقی اوفتاد ولی نپرسیدی اشک تویه چشمام جمع شدحرفایه اون عوضی روباورکردی واون لقبایه مزخرفوبه من نسبت دادی
بازدوباره چن قدم به طرفم برداشت که دستموبالاآوردم ومانعه قدمایه بیشترش شدم
+امیرعلی خیلی بدکردی خیلی خیلی بدعشقتوثابت کردی خیلی بدثابت کردی که بهم اعتمادداری میدونی تواین دوهفته یه لحظه ام صدات ازگوشم بیرون نرفته هرلحظه شکستموهزارتافکرپیش خودم کردم هزارباربه جــــــ....
فاصله بینمون که حالاخیلی کم شده بودبادوتاقدم بلندشکستومنوکشیدطرف خودش وسفت بغلم کرد
ومن همش تقلاکردم که ولم کنه ودستام مچاله سینه اش شده بودوهی به سینه اش فشارمیاوردم تاولم کنه بااینکه خیلی دلم تنگش بودولی دلم بیشترازاین که تنگ باشه شکسته بود
بادیدنش ازتعجب چشمام اندازه کاسه شد موهاش شلخته وبلندشده بود کمی ته ریش درآورده بود ولباساش نامرتب بود زیرچشماش گوداوفتاده بود انقدری تغییرکرده بودکه هیچ جوره تومخم نمیرف این امیرعلیه
البته منم دست کمی ازاون نداشتم
ولی من دلم واسه همین امیرعلی که حالاکلی تغییرکرده بودتنگ شده بود برای همین قیافه شلختش برایه وجودش برالحظه هایی که صدام میکردبرالحظه هایی کع خیلی دوست دارماشوشنیدن
این دلتنگی به حدی بودکه دوس داشتم بپرم انقدری انقدری سفت بغلش کنم که همییه این دلتنگیارفع بشن
+ناخودآگاه زبونم بازشد این چع وضعیتیه
ای واییی خاک توسرم لال بمیری النا لال بشینی مثلاچی میشه میگن لاله
_باصدایه گرفته وآرومی وضعیت توام بهترازمن نیس
پوزخندی تحویلش دادم
_نزدیک ترشدباچن قدمی که به طرفم برداشت چن قدم عقب تررفتم که همین کارباعث شدباایسته انگشتاشولایه موهاش کردوموهاشوعقب داد
_باچشمای که خستگی وکلافگی ازش میباریدالناتمومش کن این اداهاچیع
+هرچقدرصدایه اون ضعیف بودمن باصدایه بلندتری وباتمام حرصی که تواین مدت خوردم گفتم ادا واقعافک میکنی همه این کارام اداس فک میکردم حتی شده یه زره پشیمون باشی ولی حرفات چیزایه دیگه ایی رونشون میده
_من پشیمونم منه خرپشیمون منه بیشعورپشیمونم خیلیم پشیمونم النابگوچیکارکنم هاچیکارهرروزهزارباربه خودم فوشوناسزامیدم النا هرروزهزاربارمیگم کاش لال میشدمواین حرفاروبهت نمیگفتم
+ولی گفتی
_امروزرفته بودم پیش بنفشه همه قضیه هایه اونروزوبرام تعریف کـــــ
+بااعصبانیت وسط حرفش پریدم کاش یه بارکاش یه بارم به جایه اون حرفایه مزخرف بهم میگفتی الناچی شده النااونروزاون عوضی رودیدی چی شدچع اتفاقی اوفتاد ولی نپرسیدی اشک تویه چشمام جمع شدحرفایه اون عوضی روباورکردی واون لقبایه مزخرفوبه من نسبت دادی
بازدوباره چن قدم به طرفم برداشت که دستموبالاآوردم ومانعه قدمایه بیشترش شدم
+امیرعلی خیلی بدکردی خیلی خیلی بدعشقتوثابت کردی خیلی بدثابت کردی که بهم اعتمادداری میدونی تواین دوهفته یه لحظه ام صدات ازگوشم بیرون نرفته هرلحظه شکستموهزارتافکرپیش خودم کردم هزارباربه جــــــ....
فاصله بینمون که حالاخیلی کم شده بودبادوتاقدم بلندشکستومنوکشیدطرف خودش وسفت بغلم کرد
ومن همش تقلاکردم که ولم کنه ودستام مچاله سینه اش شده بودوهی به سینه اش فشارمیاوردم تاولم کنه بااینکه خیلی دلم تنگش بودولی دلم بیشترازاین که تنگ باشه شکسته بود
- ۱.۵k
- ۲۶ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط