ادامه پارت شستم رمان مرگ وزندگی

ادامه پارت شستم رمان مرگ وزندگی:


_هیس النامن بایدبمیرموتوحرف ازجدایی بزنی ببخشیدغلط کردم گوخوردم اشتباه کردم هرکاری که بگی میکنم فقط تومنوببخش توتنهادلیل زندگیوزنده بودن منی من میمیرم تویع لحظه نباشی نمیدونی که تواین مدت که ندیدمت چی به من گذشت

حالاکه یکم آرومترشده بودم
_ببین جای توهمیشه همیشه همینجاس فقط وقتی میتونی ازتوآغوش من بیرون بری که بینمون یه سنگ باشه

سرموبالابردم اخم غلیظی کردم مشتی به بازوش زدم:ساکت شدازاین چرتوپرتاخوشم نمیاد اصن اگه میخوایی اینجوری معذرت خواهی کنی اصن نمیخوام همون قهربمونیم بهتره

_اخماشوساختگی توهم برد الان یعنی آشتی کردیم

+هی بگی نگی ازبغلش بیرون اومدم وانگشت سبابموطرفش گرفتم ولی امیرعلی یه باره دیگه یه باره دیگه بدون اینکه توضیحموبشنوی همینجوری جوش بیاریوچرت وپرت بگی به جون خودت که دیگه نمیبخشمت

باخنده دستموگرفتوبه طرف آغوشش کشید
_چشم الهی من قربون اون چشایه پوف کردت بشم

واینباربه همون شکلیی که چن دیقه پیش آرزومیکردم بغلش کردموسعی کردم باتمام وجودم عطرتنشوبه مشامم بسپارم:)

نظریادتون نره هااااااا
دیدگاه ها (۴)

پارت شستویکم رمان مرگ وزندگی:روتاب نشسته بودیمونسیم خنکی به ...

_بادهن بازنگاش کردم ومشتی به بازوش کوبیدم خیلی بیشعوریی چه خ...

ادامه پارت شستم رمان مرگ وزندگی:بادیدنش ازتعجب چشمام اندازه ...

پارت شستم رمان مرگ وزندگی:دوهفته ایی میشدکع ازاون روزه مضخرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط