part65
part65
خواستم بلند شم که بازوهامو گرفت و اجازه نداد… فیلم هم به جاهای باریک رسیده بود و صداهایی که از تلوزیون خارج میشد باعث میشد کاملا سرخ شم
~تهیونگ تروخدااا اینو خاموش کن ..خوشم نمیاد کنارت از این فیلما ببینم
خندید و بعد خاموشش کرد
ته ته : خب
~خب که خب ول کن دستمو…
حرفم تموم نشده بود که با دستش سرم و گرفت و محکم به لباش کوبید ..اولش خواستم مقاومت کنم ولی بعدش ناخوداگاه مشغول همراهی کردن باهاش شدم ..احساس کردم لبخند زد ..یکم بعد نفسمون بند اومد و ازم جدا شد که متعجب نگاش کردم و اینبار شروع کننده بوسه من بودم ..شوکه شده بود اما بعد اونم استقبال کرد… .فوری ازش جدا شدمو یقشو گرفتم که شوکه شد
~پاشو
ته ته : چیشد یهو.. لیسو.. اگه ناخواسته ناراحتت…..
نزاشتم حرفشو بزنه و باز شروع کردم به مکیدن لباش و هدایت کردنش به سمت اتاق… جا خورده بود…. به وسطای راه رو رسیده بودیم که از لبام دل کند و به چشمام خیره شد
ته ته : مطمئنی?
~اره
اینبار اون بود که به رحمانه لبامو به دندون کشید ..وارد اتاق شدیم که با پاش در رو بست…
ادمین:😈نمیگم بهتون چی میگذره پشت اتاق کخخ
#loveme°•
خواستم بلند شم که بازوهامو گرفت و اجازه نداد… فیلم هم به جاهای باریک رسیده بود و صداهایی که از تلوزیون خارج میشد باعث میشد کاملا سرخ شم
~تهیونگ تروخدااا اینو خاموش کن ..خوشم نمیاد کنارت از این فیلما ببینم
خندید و بعد خاموشش کرد
ته ته : خب
~خب که خب ول کن دستمو…
حرفم تموم نشده بود که با دستش سرم و گرفت و محکم به لباش کوبید ..اولش خواستم مقاومت کنم ولی بعدش ناخوداگاه مشغول همراهی کردن باهاش شدم ..احساس کردم لبخند زد ..یکم بعد نفسمون بند اومد و ازم جدا شد که متعجب نگاش کردم و اینبار شروع کننده بوسه من بودم ..شوکه شده بود اما بعد اونم استقبال کرد… .فوری ازش جدا شدمو یقشو گرفتم که شوکه شد
~پاشو
ته ته : چیشد یهو.. لیسو.. اگه ناخواسته ناراحتت…..
نزاشتم حرفشو بزنه و باز شروع کردم به مکیدن لباش و هدایت کردنش به سمت اتاق… جا خورده بود…. به وسطای راه رو رسیده بودیم که از لبام دل کند و به چشمام خیره شد
ته ته : مطمئنی?
~اره
اینبار اون بود که به رحمانه لبامو به دندون کشید ..وارد اتاق شدیم که با پاش در رو بست…
ادمین:😈نمیگم بهتون چی میگذره پشت اتاق کخخ
#loveme°•
۶.۳k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.