Part64
Part64
(لیسو(تو کره))
~اینا خیلی قشنگن ..
ته ته: اوناهاش ..اون خواهر کوچولوم لوسیه ..از بابت اون شب متاسفانم ..اخه فکر کردی لوسی..…
~نه تهیونگ من معذرت میخوام ..وقتی پشت تلفن هی اسمشو صدا میزدی فکر کردم ..فکر کردم..
ته ته : فکر کردی کس دیگه ای تو زندگیمه?
سرمو پایین انداختم ..دستشو زیر چونم برد و بالا اورد .. با دیدن اشکام دستاشو رو گونه هام حرکت میداد و اشکامو پاک کرد.
ته ته: چرا گریه میکنی?
~منو میبخشی?
ته ته: تو که کاری نکردی ..
~تهونگ من بدون تو… میمیرم
ته ته : هیییش...اروم ..گریه نکن… منم عشقم ..منم خیلی دوست دارم خیلییی زیاد ..
~دیگه هیچ وقت جلوم اسم دختر نیار فهمیدی یا نه ???
ته ته :(خندید) اووووووه… باشه چشممم
~ته ته شوخی ندارمااا.. به خواهرت بگو ابجی ، خواهر ، نونا یا حالا هرچی ..نمیتونم حتی تصرشو بکنم که یه روز تو مال من نباشی
ته ته : مال خودتم خیالت راحتتتتتت… فیلم ببینیم?
~اوهوم
ته ته : برو بشین تا من فیلم پیدا کنم
یکم بعد تهیونگ هم شاد و خندان کنارم نشست ..
~چرا میخندی?
ته ته : همینطوری…
~پاپکورن نمیاری??
ته ته : بعد دیدن فیلم فکر نکنم چیزی از گلوت پایین بره (قهقهه میزد)
~چرا? ترسناکه? خب اگه ترسناکه که من مشکلی ندارم خوراک خودمه تازه
ته ته: نوچ… اها شروع شد بیا تو بغلم بشین
چراغارو خاموش کردم تا بهتر بتونیم فیلم ببینیم ..
یکم عجیب شروع شد…. ..یکم بعد تازه علت خنده های شیطانی تهیونگ رو فهمیدم… رومو با تعجب سمتش برگردوندم که دیدم دستشو رو دهنش فشار میده که نخنده ..
~بی مزهههه… یالا خاموشش کن… من رفتم تنهاییی تماشا کن فیضشو ببر
ته ته: (بلند بلند قهقهه میزد)
~نخند خاموشش کنننن زووووود.
هر چقدر بیشتر میگذشت موضوع فیلم عمیق تر میشد و نزدیکی ها هم همینطوررر…
~ته خاموش کن این لعنتی رو تا کامل لخت نشدهههه…
ته ته: اون داره لخت میشه جیغشو تو میزنی??!! (خنده هاش شدت گرفت)
~بیشعور… منحرففف.. بده من کنترلو ببینم… بدههه.. تهیونگ میگم بده
کنترولو تو دستاش بالا گرفت که دستم بهش نرسه .
رفتم روشو رو پاهاش خم شدم تا کنترلو ازش بگیرم اما یه حرکت خودشو روم انداخت که رو مبل افتادیم ..
نفساش مستقیم به صورتم برخورد میکرد..
~پاشو تا فحش نخوردی…
ته ته: میشه نشم?
~نوچ…خیلی سنگینی
ته ته : خب باشه
و سریع جامونو عوض کرد این بار من روش بودم
~مسخره
(لیسو(تو کره))
~اینا خیلی قشنگن ..
ته ته: اوناهاش ..اون خواهر کوچولوم لوسیه ..از بابت اون شب متاسفانم ..اخه فکر کردی لوسی..…
~نه تهیونگ من معذرت میخوام ..وقتی پشت تلفن هی اسمشو صدا میزدی فکر کردم ..فکر کردم..
ته ته : فکر کردی کس دیگه ای تو زندگیمه?
سرمو پایین انداختم ..دستشو زیر چونم برد و بالا اورد .. با دیدن اشکام دستاشو رو گونه هام حرکت میداد و اشکامو پاک کرد.
ته ته: چرا گریه میکنی?
~منو میبخشی?
ته ته: تو که کاری نکردی ..
~تهونگ من بدون تو… میمیرم
ته ته : هیییش...اروم ..گریه نکن… منم عشقم ..منم خیلی دوست دارم خیلییی زیاد ..
~دیگه هیچ وقت جلوم اسم دختر نیار فهمیدی یا نه ???
ته ته :(خندید) اووووووه… باشه چشممم
~ته ته شوخی ندارمااا.. به خواهرت بگو ابجی ، خواهر ، نونا یا حالا هرچی ..نمیتونم حتی تصرشو بکنم که یه روز تو مال من نباشی
ته ته : مال خودتم خیالت راحتتتتتت… فیلم ببینیم?
~اوهوم
ته ته : برو بشین تا من فیلم پیدا کنم
یکم بعد تهیونگ هم شاد و خندان کنارم نشست ..
~چرا میخندی?
ته ته : همینطوری…
~پاپکورن نمیاری??
ته ته : بعد دیدن فیلم فکر نکنم چیزی از گلوت پایین بره (قهقهه میزد)
~چرا? ترسناکه? خب اگه ترسناکه که من مشکلی ندارم خوراک خودمه تازه
ته ته: نوچ… اها شروع شد بیا تو بغلم بشین
چراغارو خاموش کردم تا بهتر بتونیم فیلم ببینیم ..
یکم عجیب شروع شد…. ..یکم بعد تازه علت خنده های شیطانی تهیونگ رو فهمیدم… رومو با تعجب سمتش برگردوندم که دیدم دستشو رو دهنش فشار میده که نخنده ..
~بی مزهههه… یالا خاموشش کن… من رفتم تنهاییی تماشا کن فیضشو ببر
ته ته: (بلند بلند قهقهه میزد)
~نخند خاموشش کنننن زووووود.
هر چقدر بیشتر میگذشت موضوع فیلم عمیق تر میشد و نزدیکی ها هم همینطوررر…
~ته خاموش کن این لعنتی رو تا کامل لخت نشدهههه…
ته ته: اون داره لخت میشه جیغشو تو میزنی??!! (خنده هاش شدت گرفت)
~بیشعور… منحرففف.. بده من کنترلو ببینم… بدههه.. تهیونگ میگم بده
کنترولو تو دستاش بالا گرفت که دستم بهش نرسه .
رفتم روشو رو پاهاش خم شدم تا کنترلو ازش بگیرم اما یه حرکت خودشو روم انداخت که رو مبل افتادیم ..
نفساش مستقیم به صورتم برخورد میکرد..
~پاشو تا فحش نخوردی…
ته ته: میشه نشم?
~نوچ…خیلی سنگینی
ته ته : خب باشه
و سریع جامونو عوض کرد این بار من روش بودم
~مسخره
۹.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.