تک پارتی(جی هوپ)
ات:بالاخره کارای شرکت تموم شدن
به ساعت نگاه کردم ساعت پنج بود دیگه وقتش بود که برم به برنامه ی خودم برسم
جلو در کمپانی منتظرش بودم دیدم کارش خیلی طول میکشه واسه همین رفتم داخل امروز خیلی درد داشتم مخصوصن کمرم ولی اهمیت نمیدادم فعلا واسه امروز با جیهوپ ذوق داشتم بلخره رسیدم از آسانسور اومدم بیرون داشتم میرفتم اتاق تمرین که حس کردم همه یه جوری نگاه میکنن
واا اینا چشونه چرا همش نگا میکنن؟ هوفف ولش کن بیخیال شدمو رفتم اتاق تمرین پسرا ۵ دیقه دیگه کارشون تموم میشد پس بیرون پشت در منتظر موندم که بلخره اومدن یکم رفتم عقب پشت در که منو نبینن که هوسوک اومد بیرون و سریع دوییدم پریدم بغلش اولش تو شک بود بعدش حسابی بغلم کرد و بوسم کرد جلو پسرا
ات: اوهومممم خوشحالی؟ دلت واسم تنگ نشده بود ؟
ات:نوچ ....
هوپی:بیا بریم پایین با پسرا یچیزی بخوریم و بریم خونه بعدش
داشتم از پا میوفتادم ولی به روی خودم نیوردم رفتیم تو سالن با پسرا داشتم حرف میزدم که متوجه شدم سرشون پایینه و زیاد نگا نمیکنن
وسط صحبت بودیم که دلم درد میکرد خیلی دردم زیاد بود اما به روم نمیوردم که یهو دیدم هوسوک کتشو ور داشت و بلندم کرد و پشت کمرم گره زد واقعا یلحظه گیج بودم که دیدم پسرا سرشون پایینه و میخندن وای نکنه چیزی شده ؟ گیج و منگ بودم که یهو هوسوک زیر گوشم گفت:
هوپی:نترس بیب من اینجام فقط یکم پشتت قرمز شده
ات:هههع ابروم رفت کاش پد کاپی میزاشتم اینجوری نمیشد
ات:از خجالت سرخ شده بودم واسه همون یه خدافظی کوچیک کردم و پشت هوسوک رفتم
جونگ کوک: جیهوپپ مواظب مسدودمون باش*با داد
جین : هوی ا/تتت آب زیاد بخور آبت کمه ( خنده شیشه پاک کنیاش😂)
از اون پشت پسرا واسه دل گرمی و راحتی داد میزدن و میگفتن واسه شوخی ولی بازم خجالت میکشیدم
رفتیم سوار ماشین شدیم
هوپی:اوم بیبیم خوبه جاییت درد نمیکنه؟ بهتری؟ هعی چرا گرفته شدی هوم؟ بیبی؟
ات:نه هوسوک خوب نیستم جلو پسرا خیلیی بد شد واقعا آبروم رفت خیلی خجالت میکشم *بغض
جیهوپ ماشین و زد کنار و با دستاش صورتمو قاب خودش گرفت و
هوپی: هعی هعی منو نگا کن زندگیم این یه چیز عادیه اصلا نگران نباش پسرا مهم نیستن ولشون کن این اتفاق عادیه امیدم واسه هر کی اتفاق میوفته من کنارتم کسی نمیتونه حتی دیگه نگا کنه بهت باشه؟ حالا ناراحت نباش خب؟
ات: باش ... مرسی که پیشمی هوسوکم
هوپیمن همیشه هر جا که باشی کنارتم :)))
بعدش هوسوک از ماشین پیاده شد و رفت فروشگاه و چند مین بعدش اومد با کلیییی خوراکی و سوار شد و حرکت کرد
۵ مین بعد رسیدیم خونه
هوپی: سریع لباسامو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم هوسوک نمیزاشت دست به سیاه و سفید بزنم همه کارا رو خودش کرد و یه عالمه خوراکی اومد باهم خوردیم و فیلم دیدیم تمام مدت همش تو بغل هوسوک بودم و دلمو ماساژ میداد شب شد رفتیم بخوابیم که هوسوک بقلم کرده بود و کمپرس آبم رو شکمم گذاشته بود و ماساژ میداد ...
ات: هوسکاا مرسی که پیشمی ببخشید اذیتت میکنم ببخشید 🥺
هوپی: یاا این حرفو نزن امروز باید خیلی هواسم بهت میبود تو تنها امید زندگیمی و از همه چی واسم مهم تری پس دیگه این حرف و نزن بخواب که میریم شهر بازی و سالن رقص و کلی خوش میگذرونیم باشه؟
ات: باشهه شب بخیرر جیهوپمم خیلی دوست دارمم
بعد از این حرفم هوسوک شروع کرد به بوس کردنم تمام صورتمو میبوسید توی اتاق فقط صدای خنده های منو هوسوک بود
هوپی:شب بخیر بیبی کوچولوم از این به بعد بیشتر مراقبتم
ات: از این بیشتر؟ هوسو دارم خفه میشم
هوپی:اوه سفت بغلت کردم؟ ببخشید
ات:دوست دارمم
هوپی:من عاشقتم :)
پایان
به ساعت نگاه کردم ساعت پنج بود دیگه وقتش بود که برم به برنامه ی خودم برسم
جلو در کمپانی منتظرش بودم دیدم کارش خیلی طول میکشه واسه همین رفتم داخل امروز خیلی درد داشتم مخصوصن کمرم ولی اهمیت نمیدادم فعلا واسه امروز با جیهوپ ذوق داشتم بلخره رسیدم از آسانسور اومدم بیرون داشتم میرفتم اتاق تمرین که حس کردم همه یه جوری نگاه میکنن
واا اینا چشونه چرا همش نگا میکنن؟ هوفف ولش کن بیخیال شدمو رفتم اتاق تمرین پسرا ۵ دیقه دیگه کارشون تموم میشد پس بیرون پشت در منتظر موندم که بلخره اومدن یکم رفتم عقب پشت در که منو نبینن که هوسوک اومد بیرون و سریع دوییدم پریدم بغلش اولش تو شک بود بعدش حسابی بغلم کرد و بوسم کرد جلو پسرا
ات: اوهومممم خوشحالی؟ دلت واسم تنگ نشده بود ؟
ات:نوچ ....
هوپی:بیا بریم پایین با پسرا یچیزی بخوریم و بریم خونه بعدش
داشتم از پا میوفتادم ولی به روی خودم نیوردم رفتیم تو سالن با پسرا داشتم حرف میزدم که متوجه شدم سرشون پایینه و زیاد نگا نمیکنن
وسط صحبت بودیم که دلم درد میکرد خیلی دردم زیاد بود اما به روم نمیوردم که یهو دیدم هوسوک کتشو ور داشت و بلندم کرد و پشت کمرم گره زد واقعا یلحظه گیج بودم که دیدم پسرا سرشون پایینه و میخندن وای نکنه چیزی شده ؟ گیج و منگ بودم که یهو هوسوک زیر گوشم گفت:
هوپی:نترس بیب من اینجام فقط یکم پشتت قرمز شده
ات:هههع ابروم رفت کاش پد کاپی میزاشتم اینجوری نمیشد
ات:از خجالت سرخ شده بودم واسه همون یه خدافظی کوچیک کردم و پشت هوسوک رفتم
جونگ کوک: جیهوپپ مواظب مسدودمون باش*با داد
جین : هوی ا/تتت آب زیاد بخور آبت کمه ( خنده شیشه پاک کنیاش😂)
از اون پشت پسرا واسه دل گرمی و راحتی داد میزدن و میگفتن واسه شوخی ولی بازم خجالت میکشیدم
رفتیم سوار ماشین شدیم
هوپی:اوم بیبیم خوبه جاییت درد نمیکنه؟ بهتری؟ هعی چرا گرفته شدی هوم؟ بیبی؟
ات:نه هوسوک خوب نیستم جلو پسرا خیلیی بد شد واقعا آبروم رفت خیلی خجالت میکشم *بغض
جیهوپ ماشین و زد کنار و با دستاش صورتمو قاب خودش گرفت و
هوپی: هعی هعی منو نگا کن زندگیم این یه چیز عادیه اصلا نگران نباش پسرا مهم نیستن ولشون کن این اتفاق عادیه امیدم واسه هر کی اتفاق میوفته من کنارتم کسی نمیتونه حتی دیگه نگا کنه بهت باشه؟ حالا ناراحت نباش خب؟
ات: باش ... مرسی که پیشمی هوسوکم
هوپیمن همیشه هر جا که باشی کنارتم :)))
بعدش هوسوک از ماشین پیاده شد و رفت فروشگاه و چند مین بعدش اومد با کلیییی خوراکی و سوار شد و حرکت کرد
۵ مین بعد رسیدیم خونه
هوپی: سریع لباسامو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم هوسوک نمیزاشت دست به سیاه و سفید بزنم همه کارا رو خودش کرد و یه عالمه خوراکی اومد باهم خوردیم و فیلم دیدیم تمام مدت همش تو بغل هوسوک بودم و دلمو ماساژ میداد شب شد رفتیم بخوابیم که هوسوک بقلم کرده بود و کمپرس آبم رو شکمم گذاشته بود و ماساژ میداد ...
ات: هوسکاا مرسی که پیشمی ببخشید اذیتت میکنم ببخشید 🥺
هوپی: یاا این حرفو نزن امروز باید خیلی هواسم بهت میبود تو تنها امید زندگیمی و از همه چی واسم مهم تری پس دیگه این حرف و نزن بخواب که میریم شهر بازی و سالن رقص و کلی خوش میگذرونیم باشه؟
ات: باشهه شب بخیرر جیهوپمم خیلی دوست دارمم
بعد از این حرفم هوسوک شروع کرد به بوس کردنم تمام صورتمو میبوسید توی اتاق فقط صدای خنده های منو هوسوک بود
هوپی:شب بخیر بیبی کوچولوم از این به بعد بیشتر مراقبتم
ات: از این بیشتر؟ هوسو دارم خفه میشم
هوپی:اوه سفت بغلت کردم؟ ببخشید
ات:دوست دارمم
هوپی:من عاشقتم :)
پایان
۵۱.۳k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.