اسلاید بعد استایل رونا
اسلاید بعد استایل رونا
ازدواج اجباری~♡~پارت۲۵
بعد چند مین رسیدیم در زدیم
(علامت مامانش&علامت باباش٪)
&سلام دخترم
رونا:سلام مامانی
ته:سلام خاله
&سلام پسرم بیاین تو
رفتیم تو
خاله:سلام عزیزدلم
بغلش کردم
رونا:سلام خاله جون
از هم جدا شدیم
خاله:شنیدم ازدواج کردی
رونا:آره تهیونگهمسرم
ته:سلام
خاله:سلام پسرم چقد خوشتیپی تو
ته:ممنون نظر لطفتونه
رونا:شوهر خاله اینا کجان
خاله:تو حیاطن..من برم آشپزخونه شما هم استراحت کنین
ته:باشه ممنون
رونا:ممنون خاله جون
خالم رفت
رونا:تهیونگ تو برو حیاط منم برم به مامانم کمک کنم
ته:باشه وایسا ببینم راجب خالت اینا بگو بدونم
رونا:چی میخوای بدونی۳ تا بچه داره همین
ته:خب بگو اسماشونو بگو بدونم
رونا:عی بابا رفتی حیاط بابام اشنات میکنه من رفتم
ته:خیلی خب بابا
رونا/چش غره
رفتم آشپزخونه
تهیونگ ویو:
باورم نمیشه رونا هیچی یادش نمیاد ینی الکی میگه یا واقعا یادش نیست هوفف رفتیم خونه مامانش لباسش مناسب نبود امیدوار بودم پسر نداشته باشن آخه چرا رعایت نمیکنههه هوف تهیونگ اروم باش تو پیششی رفتیم تو خونه قرار شد برم حیاط رفتم
٪عا پسرم خوش اومدی
ته:ممنون بابا جون
٪تهیونگ ایشون شوهر خاله روناست
ته:سلام تهیونگم همسر رونا
(علامت شوهرخاله ش خ هست)
ش خ:خوشبختم پسرم...ماشالا بهم میاین
ته:ممنون
٪بچه ها بیاین مهمون داریم
فلیکس:عمو رونا اومده
این کیه چیکار به رونا داره
٪فیلیکس ایشون تهیونگ همسر رونا هستن
فیلیکس:اهاا منظورتون روی ورقعه هست خوشبختم
ته:همچنین
ازش اصلا خوشم نیومد
٪ایشون سوبین و نامزدشون میرا هستن قراره عروسی بگیرن
سوبین و میرا:خوشبختیم
ته:همچنین
ش خ:بریم داخل ناهار حاظره
٪بریم
رفتیم تو خانما داشتن میزو میچیدن
فیلیکس:رونا
رونا:فیلیکس
پریدن بغل هم چجوری جلو شوهرش میره بغل یکی دیگه از هم جدا شدن
فیلیکس:وای وای چقد خوشگل شدی دختر خیلی وقته ندیدمت
رونا:تو هم همینطور
فیلیکس:یادته باهم چقد بازی میکردیم
رونا:مگه میشه یادم بره
سوبین:ای بابا فیلیکس دختر خالمو بزار ببینم چسبیدی بهش
رونا:چطوری سوبین
سوبین:خوبم میرا نامزدم
میرا:سلام
رونا:سلام عزیزم ...لونا کو
فلیکس:لونا باهامون نیومد
رونا:عی بابا چرا
فلیکس:میخواست خونه دوستش بمونه
رونا:آها
&خب دیگه بیاین بشینین
رفتیم نشستیم ایخدا این پسره خیلی داره رومخم میره منو رونا کنار هم بودیم فیلیکس روبروی رونا بود داشتیم غذا میخوردیم
فلیکس: یادش بخیر رونا یادته چقد باهم بازی میکردیم
رونا:آره مامان اینا میرفتن بیرون ماهم تنها میموندیم چقد خوش میگذشت
ته:چیکار میکردین
رونا:بازی
فیلیکس: بزار من بگم دزد و پلیس خیلی بازی میکردیم منم واقعنی رونا رو توی آب مینداختم یا زن و شوهر بازی میکردیم
ازدواج اجباری~♡~پارت۲۵
بعد چند مین رسیدیم در زدیم
(علامت مامانش&علامت باباش٪)
&سلام دخترم
رونا:سلام مامانی
ته:سلام خاله
&سلام پسرم بیاین تو
رفتیم تو
خاله:سلام عزیزدلم
بغلش کردم
رونا:سلام خاله جون
از هم جدا شدیم
خاله:شنیدم ازدواج کردی
رونا:آره تهیونگهمسرم
ته:سلام
خاله:سلام پسرم چقد خوشتیپی تو
ته:ممنون نظر لطفتونه
رونا:شوهر خاله اینا کجان
خاله:تو حیاطن..من برم آشپزخونه شما هم استراحت کنین
ته:باشه ممنون
رونا:ممنون خاله جون
خالم رفت
رونا:تهیونگ تو برو حیاط منم برم به مامانم کمک کنم
ته:باشه وایسا ببینم راجب خالت اینا بگو بدونم
رونا:چی میخوای بدونی۳ تا بچه داره همین
ته:خب بگو اسماشونو بگو بدونم
رونا:عی بابا رفتی حیاط بابام اشنات میکنه من رفتم
ته:خیلی خب بابا
رونا/چش غره
رفتم آشپزخونه
تهیونگ ویو:
باورم نمیشه رونا هیچی یادش نمیاد ینی الکی میگه یا واقعا یادش نیست هوفف رفتیم خونه مامانش لباسش مناسب نبود امیدوار بودم پسر نداشته باشن آخه چرا رعایت نمیکنههه هوف تهیونگ اروم باش تو پیششی رفتیم تو خونه قرار شد برم حیاط رفتم
٪عا پسرم خوش اومدی
ته:ممنون بابا جون
٪تهیونگ ایشون شوهر خاله روناست
ته:سلام تهیونگم همسر رونا
(علامت شوهرخاله ش خ هست)
ش خ:خوشبختم پسرم...ماشالا بهم میاین
ته:ممنون
٪بچه ها بیاین مهمون داریم
فلیکس:عمو رونا اومده
این کیه چیکار به رونا داره
٪فیلیکس ایشون تهیونگ همسر رونا هستن
فیلیکس:اهاا منظورتون روی ورقعه هست خوشبختم
ته:همچنین
ازش اصلا خوشم نیومد
٪ایشون سوبین و نامزدشون میرا هستن قراره عروسی بگیرن
سوبین و میرا:خوشبختیم
ته:همچنین
ش خ:بریم داخل ناهار حاظره
٪بریم
رفتیم تو خانما داشتن میزو میچیدن
فیلیکس:رونا
رونا:فیلیکس
پریدن بغل هم چجوری جلو شوهرش میره بغل یکی دیگه از هم جدا شدن
فیلیکس:وای وای چقد خوشگل شدی دختر خیلی وقته ندیدمت
رونا:تو هم همینطور
فیلیکس:یادته باهم چقد بازی میکردیم
رونا:مگه میشه یادم بره
سوبین:ای بابا فیلیکس دختر خالمو بزار ببینم چسبیدی بهش
رونا:چطوری سوبین
سوبین:خوبم میرا نامزدم
میرا:سلام
رونا:سلام عزیزم ...لونا کو
فلیکس:لونا باهامون نیومد
رونا:عی بابا چرا
فلیکس:میخواست خونه دوستش بمونه
رونا:آها
&خب دیگه بیاین بشینین
رفتیم نشستیم ایخدا این پسره خیلی داره رومخم میره منو رونا کنار هم بودیم فیلیکس روبروی رونا بود داشتیم غذا میخوردیم
فلیکس: یادش بخیر رونا یادته چقد باهم بازی میکردیم
رونا:آره مامان اینا میرفتن بیرون ماهم تنها میموندیم چقد خوش میگذشت
ته:چیکار میکردین
رونا:بازی
فیلیکس: بزار من بگم دزد و پلیس خیلی بازی میکردیم منم واقعنی رونا رو توی آب مینداختم یا زن و شوهر بازی میکردیم
۸.۰k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.