حقیقت پنهان🌱
حقیقت پنهان🌱
part 58
پانیذ: بچه هااا موافقین بریم کشتی؟(عکسش اسلاید دوم هس)
همه: ارههههه
نیکا: وای نه من میترسم
پانیذ: وامگه میخوای چیکا کنی... فوقش چن تا جیغ میزنی خالی میشی..
نیکا: نه من نمیام
رضا: ما اصن بخواطر تو اومدیم چون تفلدته🙂
نیکا: نه شما به من کاری نداشته باشین شما برین
پانی: نه دیگع اینجوری نمیشه
* دستشو گرفتم کشیدم رضا هم اون دستشو گرفت کشید. تا فهمید که دیگه نمیتونع کاری کنع بچه ی خوبی شد و خودش اومد*
رضا: پانی بیا پیش من بشین.
نیکا:........
رضا: نیکا توعم بیا
نیکا: نه مرسی
رضا: قهر نکن دیگهه
نیکا: نه چه قهری بزار پانیذ بیاد بشینه
رضا: پانیذ نشسته اینجا تو بیا بشین این طرف من
مهشاد: واییییی تو چقدر ناز میکنی من از خدام یود که یکی بم میگفت بیا پیش من بشین
محراب: خب شما بیا پیش من بشین
مهشاد:*زبونم قفل کرده بود*
پانیذ:*بعله.. این مهشاد ما عاشق شدع وای دوباره زبونش بند اومده🤦🏻♀️*
پانیذ: چرا میاد واسه چی نیاد..... مهشاد برو بشین پیشش
مهشاد:*جوری که فقط پانیذ بشنوه *گفتم: مرسی
part 58
پانیذ: بچه هااا موافقین بریم کشتی؟(عکسش اسلاید دوم هس)
همه: ارههههه
نیکا: وای نه من میترسم
پانیذ: وامگه میخوای چیکا کنی... فوقش چن تا جیغ میزنی خالی میشی..
نیکا: نه من نمیام
رضا: ما اصن بخواطر تو اومدیم چون تفلدته🙂
نیکا: نه شما به من کاری نداشته باشین شما برین
پانی: نه دیگع اینجوری نمیشه
* دستشو گرفتم کشیدم رضا هم اون دستشو گرفت کشید. تا فهمید که دیگه نمیتونع کاری کنع بچه ی خوبی شد و خودش اومد*
رضا: پانی بیا پیش من بشین.
نیکا:........
رضا: نیکا توعم بیا
نیکا: نه مرسی
رضا: قهر نکن دیگهه
نیکا: نه چه قهری بزار پانیذ بیاد بشینه
رضا: پانیذ نشسته اینجا تو بیا بشین این طرف من
مهشاد: واییییی تو چقدر ناز میکنی من از خدام یود که یکی بم میگفت بیا پیش من بشین
محراب: خب شما بیا پیش من بشین
مهشاد:*زبونم قفل کرده بود*
پانیذ:*بعله.. این مهشاد ما عاشق شدع وای دوباره زبونش بند اومده🤦🏻♀️*
پانیذ: چرا میاد واسه چی نیاد..... مهشاد برو بشین پیشش
مهشاد:*جوری که فقط پانیذ بشنوه *گفتم: مرسی
۷.۴k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.