ازدواج اجباری(part 35)
ازدواج اجباری(part 35)
*ا/ت ویو
بهوش اومدم دیدم کوک سرشو گذاشته روی دستم
_ک...وک
دیدم سریع سرشو اورد بالا و گفت
+ا/ت ا/ت خوبی میخوای پرستار صدا کنم
_کوک
+جونم
_بستنی میخوام
+چشم چشم بذار اول پرستار ببینتت(بچم هول کرده)
*جونگکوک ویو
از ا/ت وقتی بیهوش بود ازمایش گرفتن و بعد چند مین دکتر اومد و گفت
؛همسرتون حاملست اقای جئون تبریک میگم
+وا...واقعااا
؛بله
+خیلی ممنون اقای دکتر
*سوم شخص
این دو زوج با اومدن یه بچه عشقشون چند برابر شد ولی نمیدونن سرنوشت طور دیگه ای رغم میخوره)
*ا/ت ویو
دکتر اومد و گفت
؛خب خانم جئون شما حامله هستید و به خاطر این بیهوش شدید توی این مدت ممکنه حالت تهوع بهتون دست بده یا سرتون گیج بره اینا طبیعی هستم دو هفته ی دیگه لطفا برای سونوگرافی تشریف بیارید و چندتا چیز براتون ممنوعه دوییدن و ناراحت شدن یا استرس داشتن اینا برای بچه سمه الانم میتونید مرخص بشید
_ممنون اقای دکتر
؛خواهش میکنم اقای جئون لطفا بیاید کارای ترخیص انجام بدیم
+چشم، الان میام ا/تم
_باشه
وای ذوققققق یعنی من الان از کوک حاملم مدمذمرنرنرنذتذاراذذ اصن نمیدونم چی بگم خیلی خوشحالم(اروم باش خواهرم🗿)
کوک کارارو انجام داد و رفتیم خونه میخواستم پیاده شم که کوک گفت
+صبر کن
_چیشده
دیدم سریع پیاده شد اومد سمت در من و درو باز کرد
+با احتیاط پیاده شو
_جونگکوک تیر نخوردم
+عههه بچم تو شکمته
_باشه(خنده)
(بنظرتون چی میشه؟)
ادامه دارد...
شرطا:
۱٠٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
*ا/ت ویو
بهوش اومدم دیدم کوک سرشو گذاشته روی دستم
_ک...وک
دیدم سریع سرشو اورد بالا و گفت
+ا/ت ا/ت خوبی میخوای پرستار صدا کنم
_کوک
+جونم
_بستنی میخوام
+چشم چشم بذار اول پرستار ببینتت(بچم هول کرده)
*جونگکوک ویو
از ا/ت وقتی بیهوش بود ازمایش گرفتن و بعد چند مین دکتر اومد و گفت
؛همسرتون حاملست اقای جئون تبریک میگم
+وا...واقعااا
؛بله
+خیلی ممنون اقای دکتر
*سوم شخص
این دو زوج با اومدن یه بچه عشقشون چند برابر شد ولی نمیدونن سرنوشت طور دیگه ای رغم میخوره)
*ا/ت ویو
دکتر اومد و گفت
؛خب خانم جئون شما حامله هستید و به خاطر این بیهوش شدید توی این مدت ممکنه حالت تهوع بهتون دست بده یا سرتون گیج بره اینا طبیعی هستم دو هفته ی دیگه لطفا برای سونوگرافی تشریف بیارید و چندتا چیز براتون ممنوعه دوییدن و ناراحت شدن یا استرس داشتن اینا برای بچه سمه الانم میتونید مرخص بشید
_ممنون اقای دکتر
؛خواهش میکنم اقای جئون لطفا بیاید کارای ترخیص انجام بدیم
+چشم، الان میام ا/تم
_باشه
وای ذوققققق یعنی من الان از کوک حاملم مدمذمرنرنرنذتذاراذذ اصن نمیدونم چی بگم خیلی خوشحالم(اروم باش خواهرم🗿)
کوک کارارو انجام داد و رفتیم خونه میخواستم پیاده شم که کوک گفت
+صبر کن
_چیشده
دیدم سریع پیاده شد اومد سمت در من و درو باز کرد
+با احتیاط پیاده شو
_جونگکوک تیر نخوردم
+عههه بچم تو شکمته
_باشه(خنده)
(بنظرتون چی میشه؟)
ادامه دارد...
شرطا:
۱٠٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
۹۳.۴k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.