پارت 111 : اومد توی اتاق و گفت : بچه ها غذ....... به جیمی
پارت 111 : اومد توی اتاق و گفت : بچه ها غذ....... به جیمین نگا کرد و حرفشو ادامه نداد .
اومد تو در اتاق و بست و روی تخت نشست و اروم گفت : جیمین...... رفتی پیش نایکا !!!!.
به نامجون نگا کردم که جیمین گفت : اره ........بهم گ گفت من : اون باهات حرف زده ؟؟؟؟
سرشو به معنی اره تکون داد نامجون : خوبه ...... این یعنی از ما متنفر نیست درسته !! من : فکر کنم جیمین : گفت من خوبم ..... به وقت نیاز دارم نامجون : پس میخواد ارتباطش باما قطع نشه این عالیه من : باید صبر کنیم ک...........جیمین جیمین : بله من : ......ا اون دیگه چیزی بهت نگفته؟؟؟؟ جیمین سرشو پایین انداخت .
( جیمین )
اشک هام ریخت و خنده ای زدم و گفتم : اخرین حرفی که شنیدم....... بخند چ چون لبخندات منو عوض میکنه .
بهشون نگا کردم که هردوشون تعجب کرده بودن .
از روی صندلی بلند شدم و رفتم جلو پنجره و به بیرون خیره شدم .
( جونگ کوک )
جیمین داشت گریه میکرد میخواستم پیشش برم ولی شوگا و نامجون رفتن پیشش نمیشد برم .
ولش کن.
هر دوشون رفتن بیرون . اروم و بی سر و صدا رفتم تو اتاق شوگا .
درو خیلی اروم بستم و رفتم سمتش .
دست راستم و روی شونه راستش انداختم و گفتم : چیشده داری گریه میکنی جیمین : تو مگه خواب نبودی !!؟؟؟
شکه شدم .
باز حتما شوگا گفته من خوابم گفتم : چرا ولی وقتی جیمینم داره گریه میکنه خواب به چه دردم میخوره .
روی زمین نشست و به دیوار تکیه داد . کنارش نشستم و گفتم : چیشده که چهره ات اینقدر بهم ریخته جیمین : رفتم خونه نایکا که کلیدمو بردارم ولی اون بیدار بود ...... بهم گفت بخند چون لبخندات منو عوض میکنه .
جانننن اون برای چی به تو گفته ! حتما جیمینو برادر بزرگ ترش حساب میکنه ! نه نه اینا باهم رابطه دارن ! اصلا یجور دیگه نگا کن نایکا حرفی زده که جیمین خیلی خوشحاله . از خوشحالی گریه میکنه ؟؟؟؟
گفتم : الان ناراحتی یا خوشحال جیمین : اصلا باورم نمیشه ..... اون ازمون متنفره نیست .
سرشو روی شونه راستم گذاشت و خودش و توی من ولو کرد و منم بغلش کردم .
( نایکا )
رفتم تو خونه . دستم درد داشت . اون از دستم عصبیه چون امروز ماشین و توی حرکت خاموش کردم .
اران مین تا رفت
( وی )
رفتم سمت خونه نایکا ...... نایکا قلبم شکسته فقط تو میتونی درستش کنی .
در خونه نایکا رو اروم باز کردم .
نایکا اه و ناله میکرد . رفتم تو خونه که روی مبل خوابیده بود . یعنی داره بیدار میشه . من ترسی ندارم مهم اینه که تو از ما متنفر نیستی .
دست راستشو بستع بود و هی تکونش میداد . رفتم کنارش روی زمین نشستم و دستشو اروم گرفتم و باز کردم .
زخمی روی دستش نبود حتما درد داره .
دستشو اروم ماساژ دادم انگشت هاشو گرفتم تو دستم و با دست راستم مچو میمالیدم .
اروم شد پاهاش روی زمین ولو شد .
دستشو کنارش گذاشتم .
پاهای لختشو گرفتم و روی مبل گذاشتم .
اومد تو در اتاق و بست و روی تخت نشست و اروم گفت : جیمین...... رفتی پیش نایکا !!!!.
به نامجون نگا کردم که جیمین گفت : اره ........بهم گ گفت من : اون باهات حرف زده ؟؟؟؟
سرشو به معنی اره تکون داد نامجون : خوبه ...... این یعنی از ما متنفر نیست درسته !! من : فکر کنم جیمین : گفت من خوبم ..... به وقت نیاز دارم نامجون : پس میخواد ارتباطش باما قطع نشه این عالیه من : باید صبر کنیم ک...........جیمین جیمین : بله من : ......ا اون دیگه چیزی بهت نگفته؟؟؟؟ جیمین سرشو پایین انداخت .
( جیمین )
اشک هام ریخت و خنده ای زدم و گفتم : اخرین حرفی که شنیدم....... بخند چ چون لبخندات منو عوض میکنه .
بهشون نگا کردم که هردوشون تعجب کرده بودن .
از روی صندلی بلند شدم و رفتم جلو پنجره و به بیرون خیره شدم .
( جونگ کوک )
جیمین داشت گریه میکرد میخواستم پیشش برم ولی شوگا و نامجون رفتن پیشش نمیشد برم .
ولش کن.
هر دوشون رفتن بیرون . اروم و بی سر و صدا رفتم تو اتاق شوگا .
درو خیلی اروم بستم و رفتم سمتش .
دست راستم و روی شونه راستش انداختم و گفتم : چیشده داری گریه میکنی جیمین : تو مگه خواب نبودی !!؟؟؟
شکه شدم .
باز حتما شوگا گفته من خوابم گفتم : چرا ولی وقتی جیمینم داره گریه میکنه خواب به چه دردم میخوره .
روی زمین نشست و به دیوار تکیه داد . کنارش نشستم و گفتم : چیشده که چهره ات اینقدر بهم ریخته جیمین : رفتم خونه نایکا که کلیدمو بردارم ولی اون بیدار بود ...... بهم گفت بخند چون لبخندات منو عوض میکنه .
جانننن اون برای چی به تو گفته ! حتما جیمینو برادر بزرگ ترش حساب میکنه ! نه نه اینا باهم رابطه دارن ! اصلا یجور دیگه نگا کن نایکا حرفی زده که جیمین خیلی خوشحاله . از خوشحالی گریه میکنه ؟؟؟؟
گفتم : الان ناراحتی یا خوشحال جیمین : اصلا باورم نمیشه ..... اون ازمون متنفره نیست .
سرشو روی شونه راستم گذاشت و خودش و توی من ولو کرد و منم بغلش کردم .
( نایکا )
رفتم تو خونه . دستم درد داشت . اون از دستم عصبیه چون امروز ماشین و توی حرکت خاموش کردم .
اران مین تا رفت
( وی )
رفتم سمت خونه نایکا ...... نایکا قلبم شکسته فقط تو میتونی درستش کنی .
در خونه نایکا رو اروم باز کردم .
نایکا اه و ناله میکرد . رفتم تو خونه که روی مبل خوابیده بود . یعنی داره بیدار میشه . من ترسی ندارم مهم اینه که تو از ما متنفر نیستی .
دست راستشو بستع بود و هی تکونش میداد . رفتم کنارش روی زمین نشستم و دستشو اروم گرفتم و باز کردم .
زخمی روی دستش نبود حتما درد داره .
دستشو اروم ماساژ دادم انگشت هاشو گرفتم تو دستم و با دست راستم مچو میمالیدم .
اروم شد پاهاش روی زمین ولو شد .
دستشو کنارش گذاشتم .
پاهای لختشو گرفتم و روی مبل گذاشتم .
۱۸۴.۰k
۱۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.