فیک Our story پارت۲

ا.ت:بلخره جک ی کاری پیدا کرد و حالا نوبت منه از صب تا شب گشتم دنبال کار ولی نتونستم پیدا کنم
(نکته: ا.ت اینجا ی دوست داره اسمش لیا عع)(لیا ی شوهرم داره)(جونگ مین و جک ۲۱ سالشونه ا.ت۲۳ تغییرش دادم)
نامی ویو*
دیدم هواپیما داره سقوط میکنه گقتم خدایا گ.ه خوردم غلط کردم دیگه نماز میخونم
و درست شد وعضیت
بلخره رسیدم پیاده شدم
قرار بود یکی از بچها بیان دنبالم
وقتی اومد دنبالم اول بردم خونه لباسامو عوض کردم و چمدونامو گذاشتم و ب مامان بابا سلام دادم بعد بردم جایی ک قرار بود ماشینایی ک دزدیده میشه رو ببریم
نامی:خوشم اومد خوبه امروز عصرم میرم ی ماشین دیگه بیارم با ماشین خودم میرم تو هم بیا ک ماشینمو برگردونی
اون یارو هه:چشم
فلش بک ب عصر*
خاستم برم ک (اون یارو عع اسمش سهونه)(اون سهون نه) سهون گف نمیتونم بیام مجبور‌شدم خودم برم
داستم میرفتم که .......
دیدگاه ها (۰)

میخام ی تغییرایی تو فیک بدم

فیک Our story پارت ۳

*اطلاع رسانی درمورد پیج:» *

Frind time link👇

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۷ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۴ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط