سلام بچه ها چطورید؟
سلام بچه ها چطورید؟
سناریو بی تی اس ورژن تهیونگ
وقتی عضو هشتمی و از اما الان عاش.قت شده ولی تو بخاطر رفتارشون با تو باهاش سردی
تهیونگ:(تو اتاق ضبط بودی داشتی آهنگ سولوت رو ضبط می کردی که تو این آهنگ خیلی تند رپ کردی)
(تهیونگ اومده بود یه سری کار ها رو انجام بده و محو دیدنت می شه.)
(بعد از تموم شدن ضبط از اتاق بیرون میای که تهیونگ رو میبینی)
تهیونگ:سلام ا.ت
ا.ت:سلام(سرد)
تهیونگ:کارتت عالی بود
ا.ت:تو که میگفتی من استعداد ندارم و با شانس وارد گروهتون شدم.(سرد و با پوزخند)
تهیونگ:سرش پایینه وهیچی نمی گه
(ا.ت داره میره که میگه)
ا.ت:راستی بعد از ظهر با پی دی نیم جلسه دادیم
تهیونگ:چرا؟
ا.ت:من قراره از گروهتون جدا بشم
تهیونگ:یعنی چی؟؟چی میگی تو؟
ا.ت:یعنی اینکه برای هیشه از دستم خلاص میشی
(ا.ت داره میره گه تهیونگ دستش رو می کشه)
ا.ت:هی تو داری چیکار میکنی؟
تهیونگ:تو حق رفتن از گروه رو نداری
ا.ت:چرا ندارم باید از تو اجازه بگیرم
تهیونگ:بله تو تا آخر عمرت تو این گروه می مونی(داد)
ا.ت:چرا؟(با داد)
تهیونگ:چون بهت وابسته شدم ا.ت عاش.قت شدم می فهمی بدون تو نمیتونم.(با بغض)
ا.ت:تهیونگ چی گفتی تو عاش.ق منی؟
تهیونگ:آره. ا.ت ببین اگه من رو دوست نداری اشکال نداره فقط تو گروه بمون تا حداقل بتونم ببینمت خواهش میکنم(با بغض)
(ا.ت تهیونگو بغل میکنه و میگه)
ا.ت:منم عاش.قتم کیم تهیونگ
و این بود شروع داستان عش.قشون
لایک و حمایت یادتون نره کیوتا🥺❤
سناریو بی تی اس ورژن تهیونگ
وقتی عضو هشتمی و از اما الان عاش.قت شده ولی تو بخاطر رفتارشون با تو باهاش سردی
تهیونگ:(تو اتاق ضبط بودی داشتی آهنگ سولوت رو ضبط می کردی که تو این آهنگ خیلی تند رپ کردی)
(تهیونگ اومده بود یه سری کار ها رو انجام بده و محو دیدنت می شه.)
(بعد از تموم شدن ضبط از اتاق بیرون میای که تهیونگ رو میبینی)
تهیونگ:سلام ا.ت
ا.ت:سلام(سرد)
تهیونگ:کارتت عالی بود
ا.ت:تو که میگفتی من استعداد ندارم و با شانس وارد گروهتون شدم.(سرد و با پوزخند)
تهیونگ:سرش پایینه وهیچی نمی گه
(ا.ت داره میره که میگه)
ا.ت:راستی بعد از ظهر با پی دی نیم جلسه دادیم
تهیونگ:چرا؟
ا.ت:من قراره از گروهتون جدا بشم
تهیونگ:یعنی چی؟؟چی میگی تو؟
ا.ت:یعنی اینکه برای هیشه از دستم خلاص میشی
(ا.ت داره میره گه تهیونگ دستش رو می کشه)
ا.ت:هی تو داری چیکار میکنی؟
تهیونگ:تو حق رفتن از گروه رو نداری
ا.ت:چرا ندارم باید از تو اجازه بگیرم
تهیونگ:بله تو تا آخر عمرت تو این گروه می مونی(داد)
ا.ت:چرا؟(با داد)
تهیونگ:چون بهت وابسته شدم ا.ت عاش.قت شدم می فهمی بدون تو نمیتونم.(با بغض)
ا.ت:تهیونگ چی گفتی تو عاش.ق منی؟
تهیونگ:آره. ا.ت ببین اگه من رو دوست نداری اشکال نداره فقط تو گروه بمون تا حداقل بتونم ببینمت خواهش میکنم(با بغض)
(ا.ت تهیونگو بغل میکنه و میگه)
ا.ت:منم عاش.قتم کیم تهیونگ
و این بود شروع داستان عش.قشون
لایک و حمایت یادتون نره کیوتا🥺❤
۱۱.۳k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.