PART3
(فردا)
(همهمه جمعیت)
£آروم باشید دوستان آروم باشید تا چند دقیقه دیگه حراج شروع میشه
!قربان جناب جئون جونگ کوک اومدن
£باشه ببرش قسمتVIP الان میام
!چشم
£به به جناب جونگ کوک خوش اومدین
+چاپ لوسی بسه زود حراج رو شروع کن برای خوش گذرونی نیومدم فقط چون خیلی اسرار کردی اومدم
£بله چشم قربان
(ویو یونا)
(صبح)
چشام رو باز کردم دیشب اینقدر گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد داشتم سعی میکردم پاشم که یهو در باز شد و دوتا خانم اومدن داخل و من رو بردن بیرون و سوار یه ماشین کردن چشام بسته بود برای همین نمیدونستم کجا میریم بعد حدود نیم ساعت ماشین نگه داشت و از ماشین پیاده شدیم و من رو بردن داخل یه اتاق چشام رو بازکردن یه اتاق لوکس و شیک محو تماشای اتاق بودم که یکی از خانوم ها دستم و کشید و بردم سمت یه در درو باز کرد و رفتیم داخل حموم بود با تعجب بهش نگاه کردم
$باید حموم کنی تمام وسایل رو گذاشتیم
_چی؟ اما ...ب..برای چی؟
$همین که گفتم زود باش(با داد)
ترسیدم و کاری که گفت رو انجام دادم
_چ...چشم
(یک ساعت بعد)
از حموم اومدم بیرون یک نفرشون رفت سر کمد و یه دست لباس زیر با یه شلوارک و تاپ مشکی اسپرت و کاملا چسب بهم داد
$بپوش
_چ...چرا؟
$دیگه سوال نپرس فقط کاریکه بهت میگیم رو انجام بده وگرنه بد میبینی
_با...باشه
دوباره رفتم توی حمام و لباس هارو تنم کردم
$بیا بشین اینجا
روی یه صندلی نشستم یکیشون به مو هام می رسید اون یکی صورتم رو آرایش میکرد کلی سوال توی ذهنم بود چرا آوردنم اینجا؟چرا این قدر بهم میرسن؟این لباس بدن نما حال بهم زن چیه تنم کردن؟ و کلی سوال دیگه
$خب تموم شد پاشو بریم؟
_ک...کجا؟
$گفتم سوال نپرس
_چشم
داشتیم می رفتیم که یه نگاه به خودم توی آینه انداختم خیلی خوشگل و جذاب شده بودم ولی از لباس های تنگ و بدن نما بدم میومد به صورتم و مو هام نگاهی انداختم مو هام یه حالت موج داشت آرایشمم ساده و لایت بود واقعا خوشگل شده بودم
내 노예🖤
(همهمه جمعیت)
£آروم باشید دوستان آروم باشید تا چند دقیقه دیگه حراج شروع میشه
!قربان جناب جئون جونگ کوک اومدن
£باشه ببرش قسمتVIP الان میام
!چشم
£به به جناب جونگ کوک خوش اومدین
+چاپ لوسی بسه زود حراج رو شروع کن برای خوش گذرونی نیومدم فقط چون خیلی اسرار کردی اومدم
£بله چشم قربان
(ویو یونا)
(صبح)
چشام رو باز کردم دیشب اینقدر گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد داشتم سعی میکردم پاشم که یهو در باز شد و دوتا خانم اومدن داخل و من رو بردن بیرون و سوار یه ماشین کردن چشام بسته بود برای همین نمیدونستم کجا میریم بعد حدود نیم ساعت ماشین نگه داشت و از ماشین پیاده شدیم و من رو بردن داخل یه اتاق چشام رو بازکردن یه اتاق لوکس و شیک محو تماشای اتاق بودم که یکی از خانوم ها دستم و کشید و بردم سمت یه در درو باز کرد و رفتیم داخل حموم بود با تعجب بهش نگاه کردم
$باید حموم کنی تمام وسایل رو گذاشتیم
_چی؟ اما ...ب..برای چی؟
$همین که گفتم زود باش(با داد)
ترسیدم و کاری که گفت رو انجام دادم
_چ...چشم
(یک ساعت بعد)
از حموم اومدم بیرون یک نفرشون رفت سر کمد و یه دست لباس زیر با یه شلوارک و تاپ مشکی اسپرت و کاملا چسب بهم داد
$بپوش
_چ...چرا؟
$دیگه سوال نپرس فقط کاریکه بهت میگیم رو انجام بده وگرنه بد میبینی
_با...باشه
دوباره رفتم توی حمام و لباس هارو تنم کردم
$بیا بشین اینجا
روی یه صندلی نشستم یکیشون به مو هام می رسید اون یکی صورتم رو آرایش میکرد کلی سوال توی ذهنم بود چرا آوردنم اینجا؟چرا این قدر بهم میرسن؟این لباس بدن نما حال بهم زن چیه تنم کردن؟ و کلی سوال دیگه
$خب تموم شد پاشو بریم؟
_ک...کجا؟
$گفتم سوال نپرس
_چشم
داشتیم می رفتیم که یه نگاه به خودم توی آینه انداختم خیلی خوشگل و جذاب شده بودم ولی از لباس های تنگ و بدن نما بدم میومد به صورتم و مو هام نگاهی انداختم مو هام یه حالت موج داشت آرایشمم ساده و لایت بود واقعا خوشگل شده بودم
내 노예🖤
۶.۰k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.