اسم: چرا من
اسم: چرا من
پارت ۵۳
لونا بی صدا اشک می ریخت.....که رسیدن امارت جئون دست لونا کشید و برد داخل سالن
جئون: معلومه داری چیکار می کنی هرزه ( عربده )
لونا: ببند چرا همه اش بهم می گی هرزه هان مگه چیکار کردم خودت یهویی با من سرد شدی به من اهمیت ندادی تا صبح رو کاناپه خوابیدم منتظرت می موندم ولی تو راحت میومدی داخل بدون که برات اهمیت داشته باشم می رفتی صبح بدون که چیزی بگی می رفتی... ولی باز عاشقت بودم....چون با دوستام رفتم بار یکم نوشیدم بهم گفتی هرزه بازی در نیار من وقتی رفتم بار تمام مدت کنار الکس بودم در حدی که به هیچ کس نزدیک نمی شدم .....تو بهم گفتی هرزه درسته ... وقتی بهم گفتی من رفتم پیش داداشم ..می دونی چرا چون من همه کسم از دست دادم زندگی با من خوب تا نکرده کل زدگیم عذاب بود تا گفتم ......تو اومدی زندگیم قشنگ شد چیکار کردی ......هان جز اینکه بگی هرزه و...هان می دونی چرا رفتیم بیرون.....چون من حالم بد بود خسته شدم ( گریه شدید و داد)
وقتی جئون فهمید چه اشتباهی کرده درسته اون تمام مدت از عشقش دور بود بعد انتظار داره که خوب باشه لونا فقط جئون داشت که اونم قلبش شکست
جئون: لونا...... عشقم... متاسفم
لونا: (گریه شدید)
جئون: ببین عشقم من اصلأ حواسم به تو نبود ببخشید
لونا یهو افتاد روی زمین حالش بد شد به خودش می لرزید و فقط اشک می ریخت جئون که دید چقدر عشقش بهش وابسته بوده که چطور با حرفش نابودش کرده کنار لونا روی زمین نشست بغلش کرد به صورتش بوسه ای زد
جئون: ببخشید پرنسسم..... زندگیم ( گریه)
لونا: چرا..... اینجوری با من می کنی ( گریه)
جئون: ببخشید عشقم
لونا: ببخشید که اجازه نگرفتم ولی.......چرا درکم نکردی من جز تو الکس و دوستام دیگه کسی ندارم ( گریه)
جئون: ...........................
پارت ۵۳
لونا بی صدا اشک می ریخت.....که رسیدن امارت جئون دست لونا کشید و برد داخل سالن
جئون: معلومه داری چیکار می کنی هرزه ( عربده )
لونا: ببند چرا همه اش بهم می گی هرزه هان مگه چیکار کردم خودت یهویی با من سرد شدی به من اهمیت ندادی تا صبح رو کاناپه خوابیدم منتظرت می موندم ولی تو راحت میومدی داخل بدون که برات اهمیت داشته باشم می رفتی صبح بدون که چیزی بگی می رفتی... ولی باز عاشقت بودم....چون با دوستام رفتم بار یکم نوشیدم بهم گفتی هرزه بازی در نیار من وقتی رفتم بار تمام مدت کنار الکس بودم در حدی که به هیچ کس نزدیک نمی شدم .....تو بهم گفتی هرزه درسته ... وقتی بهم گفتی من رفتم پیش داداشم ..می دونی چرا چون من همه کسم از دست دادم زندگی با من خوب تا نکرده کل زدگیم عذاب بود تا گفتم ......تو اومدی زندگیم قشنگ شد چیکار کردی ......هان جز اینکه بگی هرزه و...هان می دونی چرا رفتیم بیرون.....چون من حالم بد بود خسته شدم ( گریه شدید و داد)
وقتی جئون فهمید چه اشتباهی کرده درسته اون تمام مدت از عشقش دور بود بعد انتظار داره که خوب باشه لونا فقط جئون داشت که اونم قلبش شکست
جئون: لونا...... عشقم... متاسفم
لونا: (گریه شدید)
جئون: ببین عشقم من اصلأ حواسم به تو نبود ببخشید
لونا یهو افتاد روی زمین حالش بد شد به خودش می لرزید و فقط اشک می ریخت جئون که دید چقدر عشقش بهش وابسته بوده که چطور با حرفش نابودش کرده کنار لونا روی زمین نشست بغلش کرد به صورتش بوسه ای زد
جئون: ببخشید پرنسسم..... زندگیم ( گریه)
لونا: چرا..... اینجوری با من می کنی ( گریه)
جئون: ببخشید عشقم
لونا: ببخشید که اجازه نگرفتم ولی.......چرا درکم نکردی من جز تو الکس و دوستام دیگه کسی ندارم ( گریه)
جئون: ...........................
۵۸۷
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.