فیک جونگکوک
#عشق_جونگکوک
#𝒑𝒂𝒓𝒕_33
#𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏
★ #𝑴𝒐𝒅𝒊𝒓
#جین
جین :یعنی چی؟
نامجون :یعنی اینکه آنا با تهیونگه در صورتی که اشتباهی گفته جونگکوک
نگاهی به آنا تهیونگ انداختم که دیدم تهیونگ هم سرشو گذاشته رو سر آنا و خوابش برده
تند سرمو تکون دادم...
جین :امکان نداره پسرا...تهیونگو جیمین عین داداشاشن فقط جونگکوک رو زیاد ندیده بود باهاش هم صحبت نشده بود
جیمینو نامجون ازم فاصله گرفتن
جیمین :خود دانی
#نیم_ساعت_بعد
زنگ خونه زده شد که هول زده بلند شدم که جیمین با هیجان بطرف در رفت و از خونه رفت بیرون و رفت داخل حیاط تا درو برای جونگکوک باز کنه...
نفس عمیقی کشیدم تا استرسم کم شه که نامجون با خنده گفت...
نامجون :مگه برات خاستگار اومده
هوسوک قهقه ای زد که از حرص به دوتاشون پس کله ای زدم و گفتم...
جین :نمیخواد انقد نمک بشین فقط بیاین بفهمید اینا عاشقن یانه
هوسوک با لبخند گفت...
هوسوک :چرا انقد برات مهمه؟
اب دهنمو قورت دادم...
جین :چون آنا...
در خونه باز شد و جیمین به همراه جونگکوک وارد خونه شدن.
لبخندی زدم و گفتم...
جین :چطوری جی کی
جونگکوک سری تکون داد و نگاهی به آنا تهیونگ انداخت و بدون هیچ عکسالعملی نگاهشو گرفت و بطرف میز صبحونه رفت که پسرا بجز تهیونگ که کنار آنا خواب بود و جیمین تو آشپزخونه بود همراه جونگکوک بطرف میز صبحونه رفتن.
با حرص بطرف اون دوتا خرس رفتم و لیوان ابو برداشتم و بدون هیچ مقدمه ریختم روشون که عین جن سیخ نشستن سرجاشون...
جین :گمشید لنگ ظهره
تهیونگ به ساعت دیواری نگاه کرد و با تعجب گفت...
تهیونگ :یاااا الان ساعت 6:46 چطور لنگ ظهره؟
آنا با آرنجش زد به تهیونگ و تنه گفت
آنا :ولش کن ته ته ایشون ساعت خوابش با آمريکا یکی شده
جین :بسه پاشید یالا
بطرف میز صبحونه رفتم که پسرا مشغول حرف زدن بودن. رفتم روی صندلی کنار جونگکوک نشستم که آنا تهیونگ روبه روم نشستن.
آب دهنمو صدا دار قورت دادم...
جین :نشون جون
مشغول خوردم شده بودن ولی من چیزی از گلوم پایین نمیرفت.
تهیونگ کالباس رو لای نون تست گذاشت و خواست ازش گاز بزنه که دید آنا زل زده به ساندویچش.
سری تکون داد و بطرف دهن آنا گرفت...
تهیونگ :بیا یک گاز بزن
......
جونگکوک :بگید بببینم... چرا همتون زل زدین بهم؟
هممون خودمونو یه اون راه زدیم...
نامجون :یااا هوا عالیه مگ نه؟
یونگی :نامی تو خونه ایم هوا عالیه؟
هوسوک :اوم هیچی اصن
جیمین :آنا چقد امروز خوشگل شدی؟
جین :منظور هممون این بود که امروز خیلی خوشتیپ شدی... مهربون شدی... عام یعنی عاشق شدی
جونگکوک :عشق کجا بود هیونگ؟ همش تو فیلمه
جین :چرتوپرت نگو...همیشه عشق بدون خبر میاد سراغت
#𝒑𝒂𝒓𝒕_33
#𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏
★ #𝑴𝒐𝒅𝒊𝒓
#جین
جین :یعنی چی؟
نامجون :یعنی اینکه آنا با تهیونگه در صورتی که اشتباهی گفته جونگکوک
نگاهی به آنا تهیونگ انداختم که دیدم تهیونگ هم سرشو گذاشته رو سر آنا و خوابش برده
تند سرمو تکون دادم...
جین :امکان نداره پسرا...تهیونگو جیمین عین داداشاشن فقط جونگکوک رو زیاد ندیده بود باهاش هم صحبت نشده بود
جیمینو نامجون ازم فاصله گرفتن
جیمین :خود دانی
#نیم_ساعت_بعد
زنگ خونه زده شد که هول زده بلند شدم که جیمین با هیجان بطرف در رفت و از خونه رفت بیرون و رفت داخل حیاط تا درو برای جونگکوک باز کنه...
نفس عمیقی کشیدم تا استرسم کم شه که نامجون با خنده گفت...
نامجون :مگه برات خاستگار اومده
هوسوک قهقه ای زد که از حرص به دوتاشون پس کله ای زدم و گفتم...
جین :نمیخواد انقد نمک بشین فقط بیاین بفهمید اینا عاشقن یانه
هوسوک با لبخند گفت...
هوسوک :چرا انقد برات مهمه؟
اب دهنمو قورت دادم...
جین :چون آنا...
در خونه باز شد و جیمین به همراه جونگکوک وارد خونه شدن.
لبخندی زدم و گفتم...
جین :چطوری جی کی
جونگکوک سری تکون داد و نگاهی به آنا تهیونگ انداخت و بدون هیچ عکسالعملی نگاهشو گرفت و بطرف میز صبحونه رفت که پسرا بجز تهیونگ که کنار آنا خواب بود و جیمین تو آشپزخونه بود همراه جونگکوک بطرف میز صبحونه رفتن.
با حرص بطرف اون دوتا خرس رفتم و لیوان ابو برداشتم و بدون هیچ مقدمه ریختم روشون که عین جن سیخ نشستن سرجاشون...
جین :گمشید لنگ ظهره
تهیونگ به ساعت دیواری نگاه کرد و با تعجب گفت...
تهیونگ :یاااا الان ساعت 6:46 چطور لنگ ظهره؟
آنا با آرنجش زد به تهیونگ و تنه گفت
آنا :ولش کن ته ته ایشون ساعت خوابش با آمريکا یکی شده
جین :بسه پاشید یالا
بطرف میز صبحونه رفتم که پسرا مشغول حرف زدن بودن. رفتم روی صندلی کنار جونگکوک نشستم که آنا تهیونگ روبه روم نشستن.
آب دهنمو صدا دار قورت دادم...
جین :نشون جون
مشغول خوردم شده بودن ولی من چیزی از گلوم پایین نمیرفت.
تهیونگ کالباس رو لای نون تست گذاشت و خواست ازش گاز بزنه که دید آنا زل زده به ساندویچش.
سری تکون داد و بطرف دهن آنا گرفت...
تهیونگ :بیا یک گاز بزن
......
جونگکوک :بگید بببینم... چرا همتون زل زدین بهم؟
هممون خودمونو یه اون راه زدیم...
نامجون :یااا هوا عالیه مگ نه؟
یونگی :نامی تو خونه ایم هوا عالیه؟
هوسوک :اوم هیچی اصن
جیمین :آنا چقد امروز خوشگل شدی؟
جین :منظور هممون این بود که امروز خیلی خوشتیپ شدی... مهربون شدی... عام یعنی عاشق شدی
جونگکوک :عشق کجا بود هیونگ؟ همش تو فیلمه
جین :چرتوپرت نگو...همیشه عشق بدون خبر میاد سراغت
۳۶.۰k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.