هفتمین عشق
هفتمین عشق
Part47
_مامان...
م /ه: شما؟
_مامان خودتی....
م/ه: جونگ کوک.. پسرم..
_مامان...(اشک) دست خودم نبود و خشکم زده بود که محکم بغلش کردم
مامان تو زنده ای مامان...
م/ه: پسرم... بابات گفته بود تو رو کشته نمیدونستم زنده ای وگرنه زودتر از اینا میومدم دنبالت منو ببخش.. هیق
_مامان....
+اه پس چرا نمیاد یکار رو هم مث ادم انجام نمیده
خودم باید دست به کار شم رفتم بالا ولی با چیزی که دیدم خشکم زد کوک به خاله میگفت مامان و با گریه همو بغل کرده بودن
رفتم نزدیک
خاله
کوک
دارین چیکار میکنین
_ات
+کوک چرا گریه میکنی
_ات مامانمه
+من اصن نمیفهمم چی داری میگی چجوری مامانته
یکم توضیح بدین
کوک توان حرف زدن نداشت به خاله نگاه کردم اونم توان حرف زدن نداشت
ینی چی که مامان جونگ کوکی؟
هانا: چی؟
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part47
_مامان...
م /ه: شما؟
_مامان خودتی....
م/ه: جونگ کوک.. پسرم..
_مامان...(اشک) دست خودم نبود و خشکم زده بود که محکم بغلش کردم
مامان تو زنده ای مامان...
م/ه: پسرم... بابات گفته بود تو رو کشته نمیدونستم زنده ای وگرنه زودتر از اینا میومدم دنبالت منو ببخش.. هیق
_مامان....
+اه پس چرا نمیاد یکار رو هم مث ادم انجام نمیده
خودم باید دست به کار شم رفتم بالا ولی با چیزی که دیدم خشکم زد کوک به خاله میگفت مامان و با گریه همو بغل کرده بودن
رفتم نزدیک
خاله
کوک
دارین چیکار میکنین
_ات
+کوک چرا گریه میکنی
_ات مامانمه
+من اصن نمیفهمم چی داری میگی چجوری مامانته
یکم توضیح بدین
کوک توان حرف زدن نداشت به خاله نگاه کردم اونم توان حرف زدن نداشت
ینی چی که مامان جونگ کوکی؟
هانا: چی؟
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۵.۴k
- ۱۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط