همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p²⁰ )
همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p²⁰ )
که یهو متوجه ریختن بنزین از موتور شد
سوهو: دقیقا همین الان باید این بلا سرت بیاد؟؟
لعنت بهت
راوی:
سوهو زده بود بغل تا ببینه چیکار میتونه با این وضعیت بکنه.
بنزین همینجوری داشت هدر میرفت.
جونگ کوک که وقتی دید دیگه کسی تعقیبش نمیکنه، لبخندی زد
ولی مطمئن بود که امکان نداره هیچکس تعقیبش نکنه.
امکان نداشت که اون دوتا بزارن همینجوری جونگ کوک، ا/ت رو با خودش ببره.
دقیقا تو همین لحظه که جونگ کوک داشت سرعتشو کم میکرد متوجه هوایی که بشدت خراب بود،
نگاهی کرد.
پیش خودش گفت:
جونگ کوک:
اگر همینجوری پیش بره،
با این سرعت و این هوا و همچنین این مسیر؛
ما قطعا اینجا گیر میکنیم!
قطعا یه اتفاقی میفته، قطعا...
ا/ت که کم کم داشت متوجه این که سوهو دنبالش نمیکرد، شد
به طرز عجیبی هم نگران بود هم ترسیده.
میترسید جئون بلایی سرش بیاره.
میترسید کاری باهاش کنه!
و خیلی چیزای دیگه...
احساس خوبی نسبت به جئون نداشت.
انرژی مثبتی ازش نمیگرفت.
و دلیلش رو هم خوب میدونست
دلیلش کاری بود که با لئو کرد!
درسته لئو برای ا/ت، ادم تموم شده ایه.
ولی اون بلا حقش نبود!!
اینجور بنظر میرسید که قرار نیست حالا حالا ها برشن به مقصدشون.
اونم با این اب و هوا و همچنین با این مهی که همه جارو فرا گرفته
جونگ کوک که رسما هیچی نمیتونست ببینه!
و همچنین ا/تی که بشدت ترسیده از دیدن این مه...
ا/ت همش درحال قانع کردن خودش بود که اتفاق بدی نمیفته و نباید نگران باشه،
ولی کی میدونه؟؟
شاید اتفاق بدی افتاد
که یهو متوجه ریختن بنزین از موتور شد
سوهو: دقیقا همین الان باید این بلا سرت بیاد؟؟
لعنت بهت
راوی:
سوهو زده بود بغل تا ببینه چیکار میتونه با این وضعیت بکنه.
بنزین همینجوری داشت هدر میرفت.
جونگ کوک که وقتی دید دیگه کسی تعقیبش نمیکنه، لبخندی زد
ولی مطمئن بود که امکان نداره هیچکس تعقیبش نکنه.
امکان نداشت که اون دوتا بزارن همینجوری جونگ کوک، ا/ت رو با خودش ببره.
دقیقا تو همین لحظه که جونگ کوک داشت سرعتشو کم میکرد متوجه هوایی که بشدت خراب بود،
نگاهی کرد.
پیش خودش گفت:
جونگ کوک:
اگر همینجوری پیش بره،
با این سرعت و این هوا و همچنین این مسیر؛
ما قطعا اینجا گیر میکنیم!
قطعا یه اتفاقی میفته، قطعا...
ا/ت که کم کم داشت متوجه این که سوهو دنبالش نمیکرد، شد
به طرز عجیبی هم نگران بود هم ترسیده.
میترسید جئون بلایی سرش بیاره.
میترسید کاری باهاش کنه!
و خیلی چیزای دیگه...
احساس خوبی نسبت به جئون نداشت.
انرژی مثبتی ازش نمیگرفت.
و دلیلش رو هم خوب میدونست
دلیلش کاری بود که با لئو کرد!
درسته لئو برای ا/ت، ادم تموم شده ایه.
ولی اون بلا حقش نبود!!
اینجور بنظر میرسید که قرار نیست حالا حالا ها برشن به مقصدشون.
اونم با این اب و هوا و همچنین با این مهی که همه جارو فرا گرفته
جونگ کوک که رسما هیچی نمیتونست ببینه!
و همچنین ا/تی که بشدت ترسیده از دیدن این مه...
ا/ت همش درحال قانع کردن خودش بود که اتفاق بدی نمیفته و نباید نگران باشه،
ولی کی میدونه؟؟
شاید اتفاق بدی افتاد
۱۰.۵k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.