اعضا به هم نگاه کردن هیچ کدومشون چیزی نمیگفتن ولی توی
اعضا به هم نگاه کردن. هیچ کدومشون چیزی نمیگفتن، ولی توی دلشون همه شاد بودن. این برگشتن، بیشتر از هر چیزی، برای همه یه پیروزی بود.
همه یه نگاه پر از محبت به ات داشتن.
یک ماه بعد، روزی رسید که ات به دکتر مراجعه کرد و اعلام شد که حالش عالیه. دکتر گفت:
«دیگه مشکلی نیست. میتونید به کنسرتها برگردید. میتونید کارهای روزمرهتون رو شروع کنید.»
ات با هیجان گفت:
«واقعا؟ یعنی میتونم دوباره همه چی رو شروع کنم؟»
اعضا از شادی لبخند میزدن، و هیچکدوم نمیخواستن این لحظه رو از دست بدن.
جونگکوک گفت:
«آره، ات! بهت افتخار میکنیم.»
وی گفت:
«امیدواریم که با همهی انرژی که داری، دوباره به صحنه برگردی.»
ات دستش رو روی قلبش گذاشت. این بار دیگه ترسی نبود. فقط یه احساس خوب بود.
«ممنونم... من واقعاً نمیدونستم که میتونم به اینجا برسم. ولی الآن... الآن میدونم که همه چی ممکنه.»
اعضا از خوشحالی کنار هم جمع شدن، چون دیدن که ات دوباره برگشته و حالا میتونه دوباره به چیزی که دوست داره، برگرده. هیچکدومشون هیچ وقت چیزی نگفتن، ولی همه به یه چیزی پی برده بودن: ات دیگه تنها نبود. حتی اگر هیچوقت صدای این احساسات رو نمیشنیدن، همهچیز معلوم بود.
ات دوباره برگشته بود و هیچ چیزی نمیتوانست اون لحظه رو از بین ببره.
همه یه نگاه پر از محبت به ات داشتن.
یک ماه بعد، روزی رسید که ات به دکتر مراجعه کرد و اعلام شد که حالش عالیه. دکتر گفت:
«دیگه مشکلی نیست. میتونید به کنسرتها برگردید. میتونید کارهای روزمرهتون رو شروع کنید.»
ات با هیجان گفت:
«واقعا؟ یعنی میتونم دوباره همه چی رو شروع کنم؟»
اعضا از شادی لبخند میزدن، و هیچکدوم نمیخواستن این لحظه رو از دست بدن.
جونگکوک گفت:
«آره، ات! بهت افتخار میکنیم.»
وی گفت:
«امیدواریم که با همهی انرژی که داری، دوباره به صحنه برگردی.»
ات دستش رو روی قلبش گذاشت. این بار دیگه ترسی نبود. فقط یه احساس خوب بود.
«ممنونم... من واقعاً نمیدونستم که میتونم به اینجا برسم. ولی الآن... الآن میدونم که همه چی ممکنه.»
اعضا از خوشحالی کنار هم جمع شدن، چون دیدن که ات دوباره برگشته و حالا میتونه دوباره به چیزی که دوست داره، برگرده. هیچکدومشون هیچ وقت چیزی نگفتن، ولی همه به یه چیزی پی برده بودن: ات دیگه تنها نبود. حتی اگر هیچوقت صدای این احساسات رو نمیشنیدن، همهچیز معلوم بود.
ات دوباره برگشته بود و هیچ چیزی نمیتوانست اون لحظه رو از بین ببره.
- ۴.۰k
- ۳۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط