دکتر ات خوب شده تقریبا برگشته به حالت قبل

دکتر: «ات خوب شده. تقریباً برگشته به حالت قبل.»
اعضا که اول باور نکردن، یه لحظه مکث کردن.
جیمین: «چی؟ واقعاً؟»
دکتر لبخند زد: «بله. روند درمانش خیلی بهتر از انتظارمون پیش رفته. همکاریش عالی بود... البته حضور شما هم خیلی تأثیر داشت.»
جونگ‌کوک بی‌اختیار لبخند زد، جین نفسشو بیرون داد، و وی با دهن باز فقط زل زده بود.
شوگا گفت: «یعنی الان... می‌تونه باهامون بیاد؟»
دکتر: «هنوز باید چکاپ‌های دوره‌ای داشته باشه، ولی بله، می‌تونه برگرده پیش شما. فقط... مراقبش باشید. فشار زیاد نیارید. اجازه بدید خودش جلو بره.»
همه سری تکون دادن. یه حس عجیب بین‌شون بود. نه فقط خوشحالی، یه جور نگرانی قاطی امید.
جین گفت: «ما کنارشیم. تا آخرش.»
و هیچ‌کس شک نداشت که واقعاً هستن.
دیدگاه ها (۷)

یک ماه گذشته بود. همه‌چیز آروم پیش رفته بود. ات حالا خیلی به...

اعضا به هم نگاه کردن. هیچ کدوم‌شون چیزی نمی‌گفتن، ولی توی دل...

هوا کم‌کم تاریک می‌شد. آسمون رنگ بین خاکستری و آبی گرفته بود...

یک هفته از دوستی ات با هانا گذشته بود که خانواده ی هانا اونو...

پارت : ۲۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط