رمان
#رمان
#عاشقانه
#مذهبی
رمان " تنهای من "
ادامه رمان ...
پارت 7
بهم گفت
اقای صداقتی : خانم رادفر ناراحت نشین . اصلا به حرفاشون اعتنا نکنید . اونا حرف خیلی میزنن .
من با صدای گرفته و بغضی در گلو جواب دادم
من : مگه میشه ناراحت نشد؟ندیدین چطوری پیش همه منو تحقیر کردن .
اخه مگه من چه دشمنی با اونا دارم یا چه بدی در حقشون انجام دادم که با من اینکارو میکنن
اقای صداقتی : درسته حق دارید .
ولی خب باید سعی کنید ناراحت نشین . میدونم سخته . ولی بازام سعی کنید . هرکس انداره ادبش رفتار میکنه و اونا که اینطور رفتار میکنن یعنی همونقدر تربیت دارن .
حرفاش یکم ارومم کرد ، دوباره اشکام رو پاک کردم و ازش تشکر کردم .
من : مرسی که باعث شدید اروم بشم .
اقای صداقتی : خواهش میکنم ، انجام وظیفه بود .
منظورش رو از انجام وظیفه نفهمیدم ولی از روی نیمکت بلند شدم که برم دست و صورتمو بشورم و برگردم سر کلاس .
همون روز :
تنها : سلام
من : سلام
تنها : خوبی ؟
من : اوم
تنها : دروغ ؟
من : نه خوبم
تنها : من که میدونم ناراحتی .
من : از کجا میدونی ؟
تنها : میدونم دیگه .
من : اخه از کجا ؟
تنها : بماند .
من : خب اره ناراحتم . چون یه دختر امروز انقدر تحقیرم کرد که نتونستم جلو خودمو بگیرم و از کلاس زدم بیرون .
تنها : میدونم شاید نتونم درکت کنم و خودمو بزارم جات و حالتو میفهمم . صبر داشته باش و بر خدا توکل کن .
من با تعجب : از این جور چیزا هم بلدین ؟
تنها : چه جور چیزا ؟
من : همین توکل کن بر خدا دیگه !
تنها : اره بابا ، انقدرم کافر نیستم که این چیز هارو ندونم . تازه من گاهی وقت ها نماز هم میخونم .
من : عه چه عالی . ولی فقط گاهی اوقات ؟
تنها : خب ...... اره
من : نماز خوندن یعنی صحبت کردم با خدا ، خدایی که همیشه پشتته ، همیشه هواتو داره ، همیشه مشتاق حرف زدن باهاته ، اونوقت چطور دلتون میاد فقط گاهی اوقات باهاش حرف بزنید ؟ اگه ادم خدا رو دوست داشته باشه از نماز خوندن ارامش میگیره . در ضمن من کی گفتم که شما کافرید؟
تنها : خوب چجوری به خدا اعتماد کنم ؟
من : چجوری
من : خوب معلومه ، از روی نعمت هاش که شامل گلها و درخت ها هست که شامل طبیعت هست : که شامل خود ما انسانها هست . شما به خلقت انسان توجه کنید . فکرشو بکنید بخاهید از خاک و گل یه چیزی درست کنید بعد بعش جون بدین . مگه میشه اصلا ؟
همین ادم از خاک درست میشه و به خاک بر میگرده . به پیچیدگی بدن فکر کنید .
از مغز گرفته تا قلب و ... اینا همه نشانه های وجود خداوند یکتا هست و دلیلی برای اعتماد بر خدا .از این بیشتر دیگه چی می خاین ؟
تنها :
ادامه دارد ....
اینم رمانم تقدیم به نگاه قشنگتون
امیدوارم لذت برده باشید
و لطفا لایک کنید و نظرات قشتنگتون رو هم بنویسید تا انرژی بگیرم و روزی دو پارت یا سه پارت براتون بزارم
#عاشقانه
#مذهبی
رمان " تنهای من "
ادامه رمان ...
پارت 7
بهم گفت
اقای صداقتی : خانم رادفر ناراحت نشین . اصلا به حرفاشون اعتنا نکنید . اونا حرف خیلی میزنن .
من با صدای گرفته و بغضی در گلو جواب دادم
من : مگه میشه ناراحت نشد؟ندیدین چطوری پیش همه منو تحقیر کردن .
اخه مگه من چه دشمنی با اونا دارم یا چه بدی در حقشون انجام دادم که با من اینکارو میکنن
اقای صداقتی : درسته حق دارید .
ولی خب باید سعی کنید ناراحت نشین . میدونم سخته . ولی بازام سعی کنید . هرکس انداره ادبش رفتار میکنه و اونا که اینطور رفتار میکنن یعنی همونقدر تربیت دارن .
حرفاش یکم ارومم کرد ، دوباره اشکام رو پاک کردم و ازش تشکر کردم .
من : مرسی که باعث شدید اروم بشم .
اقای صداقتی : خواهش میکنم ، انجام وظیفه بود .
منظورش رو از انجام وظیفه نفهمیدم ولی از روی نیمکت بلند شدم که برم دست و صورتمو بشورم و برگردم سر کلاس .
همون روز :
تنها : سلام
من : سلام
تنها : خوبی ؟
من : اوم
تنها : دروغ ؟
من : نه خوبم
تنها : من که میدونم ناراحتی .
من : از کجا میدونی ؟
تنها : میدونم دیگه .
من : اخه از کجا ؟
تنها : بماند .
من : خب اره ناراحتم . چون یه دختر امروز انقدر تحقیرم کرد که نتونستم جلو خودمو بگیرم و از کلاس زدم بیرون .
تنها : میدونم شاید نتونم درکت کنم و خودمو بزارم جات و حالتو میفهمم . صبر داشته باش و بر خدا توکل کن .
من با تعجب : از این جور چیزا هم بلدین ؟
تنها : چه جور چیزا ؟
من : همین توکل کن بر خدا دیگه !
تنها : اره بابا ، انقدرم کافر نیستم که این چیز هارو ندونم . تازه من گاهی وقت ها نماز هم میخونم .
من : عه چه عالی . ولی فقط گاهی اوقات ؟
تنها : خب ...... اره
من : نماز خوندن یعنی صحبت کردم با خدا ، خدایی که همیشه پشتته ، همیشه هواتو داره ، همیشه مشتاق حرف زدن باهاته ، اونوقت چطور دلتون میاد فقط گاهی اوقات باهاش حرف بزنید ؟ اگه ادم خدا رو دوست داشته باشه از نماز خوندن ارامش میگیره . در ضمن من کی گفتم که شما کافرید؟
تنها : خوب چجوری به خدا اعتماد کنم ؟
من : چجوری
من : خوب معلومه ، از روی نعمت هاش که شامل گلها و درخت ها هست که شامل طبیعت هست : که شامل خود ما انسانها هست . شما به خلقت انسان توجه کنید . فکرشو بکنید بخاهید از خاک و گل یه چیزی درست کنید بعد بعش جون بدین . مگه میشه اصلا ؟
همین ادم از خاک درست میشه و به خاک بر میگرده . به پیچیدگی بدن فکر کنید .
از مغز گرفته تا قلب و ... اینا همه نشانه های وجود خداوند یکتا هست و دلیلی برای اعتماد بر خدا .از این بیشتر دیگه چی می خاین ؟
تنها :
ادامه دارد ....
اینم رمانم تقدیم به نگاه قشنگتون
امیدوارم لذت برده باشید
و لطفا لایک کنید و نظرات قشتنگتون رو هم بنویسید تا انرژی بگیرم و روزی دو پارت یا سه پارت براتون بزارم
۴۳.۲k
۱۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.