پارت چهل و دو
پارت چهل و دو
+«نیم ساعتی میشد که نشستم رو صندلیای پشت در اتاق عمل و گریه میکردم، اگه بلایی سرش میومد چی؟ اگه...اگه...نه نه...لطفا سالم بیا بیرون...لطفا...اگه بلایی سرش بیاد، من تو عذاب وجدان میمیرم»*همه فکراش با گریه بود*
&جیمین!
+کـ...کای...*اروم*
دستشو دراز کرد سمت کای و بلند شد. رفت تو بغلش و گریه کرد
&چـ...چیشده جیمین؟ سَرت... *استرس*
+یو...یونگی *گریه*
&چِش شده؟ *همون*
+تیـ...تیر خورد...به خاطر من *همون*
&اروم باش بچه...اروم باش...
+*گریه*
یه، دوساعتی گذشت
+چرا نمیاد؟ چرا انقدر طول کشید؟ *به موهاش چنگ زد و کشید*
&جیمین...بد به دلت را نده...حالش خوبه *دستشو گذاشت رو دست جیمین و از موهاش جدا کرد*
&راستی...نمیخوای سرتو پانسـ...
+نه، تا وقتی نبینم بهوش اومده و حالش خوبه...سرمو پانسمان نمیکنم *لرزش*
داشتم کم کم میمردم از نگرانی که دکتر اومد
+د...دکتر...چیشد؟ *سعی در نلرزیدن*
(دکتر هم همون دیگههه)
"تونستیم تیر رو دربیاریم ولیـ...
+ولی چی؟ *سریع گفت*
&جیمین...بزار دکتر حرف بزنه
" مشکلی نیست، میدونم استرس دارین...داشتم میگفتم، ولی تا یه ماه نباید از کتفش کار بکشه
+وای دکترررر...سکتم دادین که! *دستشو کشید رو صورتش*
&دیدی الکی نگران بودی؟
-باهاش چه نسبتی دارین؟
&من دوستشم
+منم...منم...فکر کنم...دوس پسرشم *تردید*
"اوه...من نمیدونستم...البته ادمی نیستم که اینا برام مهم باشه چون عشق جنسیت نمیشناسه، میدونید که! *خنده مهربان*
+&بله *لبخند*
دکتر رفت و من موندم با نگاهای کای
+چیه؟
&دو...دوس پسرشی؟
+اره...فکر کنم...
&خـ...خب...هوففف...اوکیه...حالا برو دست صورتت رو بشور....یونگی این شکلی ببینتت دوباره میره اتاق عمل *خنده*
+کوفت *خنده*
خلاصه یه، یه ساعتی گذشت و جیمین اروم تر شد و یونگی هم انتقال دادن به بخش عمومی. از وقتی انتقالش دادن جیمین نشسته رو صندلی همراه و از کنارش جُم نخورد و حتی هنوز سرش هم پانسمان نکرده بود.
&بچه پاشو سرتو پانسمان کن دیگه...عفونت میکنه ها
+بزار بیدار بشه
&دوباره میگم اینشکلی ببینتت دوباره میره اتاق عمل
+ببند
&میگم...من کجا بخوابم؟
+تو اتاق تو تختت
&منظورم اینجاست
+مگه اینجا میمونی؟
&نمونم؟
+معلومه که نه
&خر نشو...باید بمونم مراقبت باشم
+مگه میخوام جنگ کنم؟
&نه ولی خودتو تا فردا نابود میکنی. تازه زخمت هم نبستی
+بمونی هم نمیبندم
&لج نکن
+لج کجا بود؟ تو اینجا جای دیگه ای میبینی؟
&شده جلو در میخوابم ولی نمیرم
+کای تو رو خدا برو دیگههه
&اخه چرا؟ چرا دوسم نداری؟
+چه ربطی داره الاغ؟ بعدشم میتونی بری پیش یوگیوم و از نگرانی درش بیاری
&خب زنگ میزنم
+دیان و فابیان چی؟
&خب اونم زنگ میزنم
+ادم باش...برو، فردا هر وقت بهت زنگ زدم با بچه ها بیا
&جیمیـ...
+میری یا نه؟!
&خیلی گاوی...
واقعا فکر کردید میکشمش؟
الهی😂
+«نیم ساعتی میشد که نشستم رو صندلیای پشت در اتاق عمل و گریه میکردم، اگه بلایی سرش میومد چی؟ اگه...اگه...نه نه...لطفا سالم بیا بیرون...لطفا...اگه بلایی سرش بیاد، من تو عذاب وجدان میمیرم»*همه فکراش با گریه بود*
&جیمین!
+کـ...کای...*اروم*
دستشو دراز کرد سمت کای و بلند شد. رفت تو بغلش و گریه کرد
&چـ...چیشده جیمین؟ سَرت... *استرس*
+یو...یونگی *گریه*
&چِش شده؟ *همون*
+تیـ...تیر خورد...به خاطر من *همون*
&اروم باش بچه...اروم باش...
+*گریه*
یه، دوساعتی گذشت
+چرا نمیاد؟ چرا انقدر طول کشید؟ *به موهاش چنگ زد و کشید*
&جیمین...بد به دلت را نده...حالش خوبه *دستشو گذاشت رو دست جیمین و از موهاش جدا کرد*
&راستی...نمیخوای سرتو پانسـ...
+نه، تا وقتی نبینم بهوش اومده و حالش خوبه...سرمو پانسمان نمیکنم *لرزش*
داشتم کم کم میمردم از نگرانی که دکتر اومد
+د...دکتر...چیشد؟ *سعی در نلرزیدن*
(دکتر هم همون دیگههه)
"تونستیم تیر رو دربیاریم ولیـ...
+ولی چی؟ *سریع گفت*
&جیمین...بزار دکتر حرف بزنه
" مشکلی نیست، میدونم استرس دارین...داشتم میگفتم، ولی تا یه ماه نباید از کتفش کار بکشه
+وای دکترررر...سکتم دادین که! *دستشو کشید رو صورتش*
&دیدی الکی نگران بودی؟
-باهاش چه نسبتی دارین؟
&من دوستشم
+منم...منم...فکر کنم...دوس پسرشم *تردید*
"اوه...من نمیدونستم...البته ادمی نیستم که اینا برام مهم باشه چون عشق جنسیت نمیشناسه، میدونید که! *خنده مهربان*
+&بله *لبخند*
دکتر رفت و من موندم با نگاهای کای
+چیه؟
&دو...دوس پسرشی؟
+اره...فکر کنم...
&خـ...خب...هوففف...اوکیه...حالا برو دست صورتت رو بشور....یونگی این شکلی ببینتت دوباره میره اتاق عمل *خنده*
+کوفت *خنده*
خلاصه یه، یه ساعتی گذشت و جیمین اروم تر شد و یونگی هم انتقال دادن به بخش عمومی. از وقتی انتقالش دادن جیمین نشسته رو صندلی همراه و از کنارش جُم نخورد و حتی هنوز سرش هم پانسمان نکرده بود.
&بچه پاشو سرتو پانسمان کن دیگه...عفونت میکنه ها
+بزار بیدار بشه
&دوباره میگم اینشکلی ببینتت دوباره میره اتاق عمل
+ببند
&میگم...من کجا بخوابم؟
+تو اتاق تو تختت
&منظورم اینجاست
+مگه اینجا میمونی؟
&نمونم؟
+معلومه که نه
&خر نشو...باید بمونم مراقبت باشم
+مگه میخوام جنگ کنم؟
&نه ولی خودتو تا فردا نابود میکنی. تازه زخمت هم نبستی
+بمونی هم نمیبندم
&لج نکن
+لج کجا بود؟ تو اینجا جای دیگه ای میبینی؟
&شده جلو در میخوابم ولی نمیرم
+کای تو رو خدا برو دیگههه
&اخه چرا؟ چرا دوسم نداری؟
+چه ربطی داره الاغ؟ بعدشم میتونی بری پیش یوگیوم و از نگرانی درش بیاری
&خب زنگ میزنم
+دیان و فابیان چی؟
&خب اونم زنگ میزنم
+ادم باش...برو، فردا هر وقت بهت زنگ زدم با بچه ها بیا
&جیمیـ...
+میری یا نه؟!
&خیلی گاوی...
واقعا فکر کردید میکشمش؟
الهی😂
۱۰.۴k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.