بانویزشت
بانویزشت
Part Four(4)
.
.
آجوما: داشتی جون میدادیاااا!
_ نه انتظار داشتی عشق کنم!
آجوما: شوخی کردم چرا جوش میاری؟
_ اصلا شوخی خوبی نبود! (پوکر)
با آجوما مشغول حرف زدن بودم که یهو جئون بدون در زدن اومد داخل...
+ با کی حرف میزنی؟ (جدی)
_ ب... ب (آجوما به آینه تبدیل شده) با خودم!
+ اوک... میتونیم حرف بزنیم؟
نگاهمو از آجوما که به آینه تبدیل شده بود گرفتم و به نری که کنارم نشسته بود دادم... نگاه سردش به رحم و مهربونی آغشته شده بود!
(نکته: اگه میخواین بدونید نر چیه کام بزارید)
_ هوم آره...
+ یه سوال دارم (مردد)
_ بگو...
+ دیشب...
_ خب؟ (نگاهشو پوکر به آینه میده)
+ من مست بودم!
_ الان این سوال بود؟
+ نه!... میخوام بدونم تو هم حسش میکنی؟
_ چی رو؟
+ آه هیچی ولش... من میرم!
_ اوک(شونه بالا میندازه)
بعد اینکه کوک رفت آجوما دوباره به حالت قبل برگشت...
آجوما: اوفففف کمرم! به خدا من برا این کارا پیر شدم!
_ ببخشید...
آجوما: ولی خوب مخ یه نرو زدی!
_ چی؟
آجوما: حسی که ازت پرسید حسش میکنی عشق بوده... عاشقت شده! نرا وقتی عاشق شن نمیفهمن!
_ اون؟ عاشق من؟ صیغههای دیگش که خیلی از من خوشکل ترن!
آجوما: بعد از اینکه لکهها از بین رفتن تو از هر 16 تا صیغش خوشکل تری!
_ واقعا؟
آجوما: اوهوم
_ (سرشو میندازه پایین) ممنون( آروم)
بعد از رفتن آجوما رو تختم ولی شدم بعد چند دقیقه در به صدا در اومد...
صیغه 12: اوی جنده! بیا بیرون!
رفتم جلو در...
_ بفرمایین
صیغه 7: تو فک کردی میتونی جای مارو تو دل جئون بگیری؟... بانوی زشت؟(با تمسخر)
صیغه16: چقدر برا دیکش لح لح زدی که حاضر شده بکنت بانویزشت!؟ (خنده شیطانی)
+ هی اینجا چه خبره؟
همه:ارباب! (سرشونو میندازن پایین)
+ ا.ت برو تو! (رو میکنه به بقیشون) شماها هم آزادید گم شید نبینمتون!
وات؟ صیغههاشو آزاد کرد؟
صیغه1: اما جئون!....
+ خفه(داد) گفتم گم شید!
نگهبانا اومدن و همشون انداختن بیرون...
+ ( در زدن)
_ بیا تو...
جئون اومد داخل و درو بست...
+ کدومشون بهت گفت جنده؟ (آروم و با تاسف)
_ اممم نمیدونم
+ به من دروغ میگی؟!
_ نه نه! واقعا نمیدونم سرم پایین بود!
+ چرا بهت میگفتن بانویزشت؟
_ چون زشتم و لکههای آب جوش زشتترم هم میکرد...
+ تو از اونا زیبا تری!
_ فک نکنم...
+ میدونی من چقد خرجشون کردم هر روز یکیش میاد میگه چمیدونم فلان رژو میخوام... میخوام فلان کارو کنم! اما تو همینطوری جذابی! حتی بدون آرایش!
Part Four(4)
.
.
آجوما: داشتی جون میدادیاااا!
_ نه انتظار داشتی عشق کنم!
آجوما: شوخی کردم چرا جوش میاری؟
_ اصلا شوخی خوبی نبود! (پوکر)
با آجوما مشغول حرف زدن بودم که یهو جئون بدون در زدن اومد داخل...
+ با کی حرف میزنی؟ (جدی)
_ ب... ب (آجوما به آینه تبدیل شده) با خودم!
+ اوک... میتونیم حرف بزنیم؟
نگاهمو از آجوما که به آینه تبدیل شده بود گرفتم و به نری که کنارم نشسته بود دادم... نگاه سردش به رحم و مهربونی آغشته شده بود!
(نکته: اگه میخواین بدونید نر چیه کام بزارید)
_ هوم آره...
+ یه سوال دارم (مردد)
_ بگو...
+ دیشب...
_ خب؟ (نگاهشو پوکر به آینه میده)
+ من مست بودم!
_ الان این سوال بود؟
+ نه!... میخوام بدونم تو هم حسش میکنی؟
_ چی رو؟
+ آه هیچی ولش... من میرم!
_ اوک(شونه بالا میندازه)
بعد اینکه کوک رفت آجوما دوباره به حالت قبل برگشت...
آجوما: اوفففف کمرم! به خدا من برا این کارا پیر شدم!
_ ببخشید...
آجوما: ولی خوب مخ یه نرو زدی!
_ چی؟
آجوما: حسی که ازت پرسید حسش میکنی عشق بوده... عاشقت شده! نرا وقتی عاشق شن نمیفهمن!
_ اون؟ عاشق من؟ صیغههای دیگش که خیلی از من خوشکل ترن!
آجوما: بعد از اینکه لکهها از بین رفتن تو از هر 16 تا صیغش خوشکل تری!
_ واقعا؟
آجوما: اوهوم
_ (سرشو میندازه پایین) ممنون( آروم)
بعد از رفتن آجوما رو تختم ولی شدم بعد چند دقیقه در به صدا در اومد...
صیغه 12: اوی جنده! بیا بیرون!
رفتم جلو در...
_ بفرمایین
صیغه 7: تو فک کردی میتونی جای مارو تو دل جئون بگیری؟... بانوی زشت؟(با تمسخر)
صیغه16: چقدر برا دیکش لح لح زدی که حاضر شده بکنت بانویزشت!؟ (خنده شیطانی)
+ هی اینجا چه خبره؟
همه:ارباب! (سرشونو میندازن پایین)
+ ا.ت برو تو! (رو میکنه به بقیشون) شماها هم آزادید گم شید نبینمتون!
وات؟ صیغههاشو آزاد کرد؟
صیغه1: اما جئون!....
+ خفه(داد) گفتم گم شید!
نگهبانا اومدن و همشون انداختن بیرون...
+ ( در زدن)
_ بیا تو...
جئون اومد داخل و درو بست...
+ کدومشون بهت گفت جنده؟ (آروم و با تاسف)
_ اممم نمیدونم
+ به من دروغ میگی؟!
_ نه نه! واقعا نمیدونم سرم پایین بود!
+ چرا بهت میگفتن بانویزشت؟
_ چون زشتم و لکههای آب جوش زشتترم هم میکرد...
+ تو از اونا زیبا تری!
_ فک نکنم...
+ میدونی من چقد خرجشون کردم هر روز یکیش میاد میگه چمیدونم فلان رژو میخوام... میخوام فلان کارو کنم! اما تو همینطوری جذابی! حتی بدون آرایش!
- ۵.۱k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط