پارت ۴
کی میتونه باشه ؟ ... معلومه ساکورا
جواب دادم گوشی رو یکم اونور تر از گوشم گرفتن
ساکورا : بارااااااااان
باران : چته
ساکورا : ببین من الان پیش ریندو و رانم میگن که هستی بریم بیرون بگردیم
باران : باید بمونم خونه مراقب سنجو باشم
ساکورا : پس ما میایم اونجا بای
گوشی رو رو صورتم قط کرد
باران : چند تاش کمه
سنجو : نه سان میشه کاپ کیک درست کنیم ؟
باران : خب چرا نشستی بلند شو
ما کاپ کیک درست کردیم داشتیم خامه میزدیم روش من یکم از خامه مونده بود اونو خوردم یکمش رو زدم به دماغ سنجو سنجو یکمشو خواست بزنه به دماغم که جا خالی دادم خورد گوشه ی لبم زنگ در زده شد سنجو رفت درو باز کنه منم کیکا رو گذاشتم یخچال داشتم رو میز رو جمع میکردم و به بچه ها هم سلام دادم
ران : یکم خامه مونده رو صورتت
ران رو صورت خودش نشون داد ولی من هرچی گشتم نتونستم پیدا کنم ران با ی دستمال اومد پاکش کرد ... انقد نزدیک لبم بود که دستش به لبم خورد من جلوی سرخ شدنمو گرفتم
من : ممنونم
رفتم ضرفا رو بشورم ران قرمز شده بود ی لبخند زد و رفت بشینه منم وقتی ضرب هارو شستم کیکا رو بردم تا اونا هم بخورن
ریندو : باورم نمیشه خیلی خوش مزه است
ساکورا : مثل همیشه عالیه
سنجو : منو نه سان با هم درستش کردیم
ران : حرف نداره
خودم یدونه ورداشتم خوردم دست ازادمو گذاشت جلو دهنم
ساکورا : بیاین بازی کنیم یا چمیدونم فیلم ببینیم
سنجو : میتونیم گیم بزنیم
من قرار شد بازی نکنم اول سنجو داشت با ریندو گیم میزد منو ران نشسته بودیم ساکورا با هر بار که ریندو میبرد ذوق میکرد و گونشو می بو*سید
ران : خوش حالم میبینم ریندو یکی رو داره ... خودمم دلم پیش یکیه
باران: چرا اینا رو به من میگی ؟
ران : همینجوری
حتما داره میگه که من حسودی کنم ولی من هیچ حسی بهش ندارم
ریندو برد و ساکورا رو بغل کرد
ریندو : نفر بعدی
باران :این
به ران اشاره کردم ران رفت و اون برد
ران : ایول
یهو پنجره زده شد ... به پنجره نگاه کردم ...
ران # ریندو # سانزو # سنجو #
جواب دادم گوشی رو یکم اونور تر از گوشم گرفتن
ساکورا : بارااااااااان
باران : چته
ساکورا : ببین من الان پیش ریندو و رانم میگن که هستی بریم بیرون بگردیم
باران : باید بمونم خونه مراقب سنجو باشم
ساکورا : پس ما میایم اونجا بای
گوشی رو رو صورتم قط کرد
باران : چند تاش کمه
سنجو : نه سان میشه کاپ کیک درست کنیم ؟
باران : خب چرا نشستی بلند شو
ما کاپ کیک درست کردیم داشتیم خامه میزدیم روش من یکم از خامه مونده بود اونو خوردم یکمش رو زدم به دماغ سنجو سنجو یکمشو خواست بزنه به دماغم که جا خالی دادم خورد گوشه ی لبم زنگ در زده شد سنجو رفت درو باز کنه منم کیکا رو گذاشتم یخچال داشتم رو میز رو جمع میکردم و به بچه ها هم سلام دادم
ران : یکم خامه مونده رو صورتت
ران رو صورت خودش نشون داد ولی من هرچی گشتم نتونستم پیدا کنم ران با ی دستمال اومد پاکش کرد ... انقد نزدیک لبم بود که دستش به لبم خورد من جلوی سرخ شدنمو گرفتم
من : ممنونم
رفتم ضرفا رو بشورم ران قرمز شده بود ی لبخند زد و رفت بشینه منم وقتی ضرب هارو شستم کیکا رو بردم تا اونا هم بخورن
ریندو : باورم نمیشه خیلی خوش مزه است
ساکورا : مثل همیشه عالیه
سنجو : منو نه سان با هم درستش کردیم
ران : حرف نداره
خودم یدونه ورداشتم خوردم دست ازادمو گذاشت جلو دهنم
ساکورا : بیاین بازی کنیم یا چمیدونم فیلم ببینیم
سنجو : میتونیم گیم بزنیم
من قرار شد بازی نکنم اول سنجو داشت با ریندو گیم میزد منو ران نشسته بودیم ساکورا با هر بار که ریندو میبرد ذوق میکرد و گونشو می بو*سید
ران : خوش حالم میبینم ریندو یکی رو داره ... خودمم دلم پیش یکیه
باران: چرا اینا رو به من میگی ؟
ران : همینجوری
حتما داره میگه که من حسودی کنم ولی من هیچ حسی بهش ندارم
ریندو برد و ساکورا رو بغل کرد
ریندو : نفر بعدی
باران :این
به ران اشاره کردم ران رفت و اون برد
ران : ایول
یهو پنجره زده شد ... به پنجره نگاه کردم ...
ران # ریندو # سانزو # سنجو #
۵.۶k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.