𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:¹¹
″که یهو یه پرنده از کنارم رد شد از شدت ترس جیغ کشیدم که ناگهان صدای اشنایی به گوشم خورد صدا رو نشناختم اما به نظرم قبلا یه جایی شنیدمش″
..... : مشتاق دیدار خانم پارک!(پوزخند) فکر نمیکردم از یه پرنده بترسی(سرد)
+ ت..ت...توو کی هستی؟(ترسیده و جدی)
.... : فکر میکردم باید از صدام منو بشناسی نه؟
+ صدات اشناست اما نمیشناسم! کی هستییی عوضی ؟(ترسیده)
.... : هوپ هوپپپپ! زبونت هم که درازه!
+ چی!″زبونت هم که درازه″(متعجب) ت.تو شاهزاده جونگ کوکی؟!
- اوووو کوچولومون باهوشه!(نیشخند)
+ شما اینجا این وقت شب چیکار میکنید؟(ترسیده)
- با تو کار دارم(سرد) همراهم بیا!
+ متاسفم اما من نمیام دیگه به اون سرزمین خدانگهدار (تعظیم)
کوک دست ا.ت رو گرفت و قبل از بیهوش کردنش به ارومی پیش گوشش گفت
- من حرفمو دوبار تکرار نمیکنم
+ ت....(سیاهی)
.....
+″با نور خورشید بیدار شدم، اینجا کجاست؟دیشب چی شد؟ رفتم سمت در که متوجه حضورم داخل قصر و اتاق قبلیم توی قصر شدم اووو نههه درو باز کردم و از پله ها با دو اومدم پایین که با جونگ کوک مواجه شدم″
-بلاخره بیدار شدی(سرد)
+ لطفاً منو برگردونید! اصلا چرا منو باز برگردنید اینجا؟؟؟ من با بدبختی از اینجا خارج شدم!(عصبی و یکم داد، طوری که بورا و تهیونگ با تعجب بهشون نگاه میکردن)
-یادت نره کی جلوت وایساده مواظب حرف زدنت باش(عربده)
+ منو بکشید راحت تر از اینه که اینجا بمونمم(داد)
(کوک با شتاب چونه ی ا.ت رو محکم میگیره)
- بعد از پدرم حرف اول رو من میزنم اینو خوب آویزه گوشت کن!(سرد،جدی)″و اونجا رو ترک کرد″
+ شاهزاده ازخود راضی(گریه) میخوام برگردم خونه(داد که کوک بشنوه)
𝐏𝐚𝐫𝐭:¹¹
″که یهو یه پرنده از کنارم رد شد از شدت ترس جیغ کشیدم که ناگهان صدای اشنایی به گوشم خورد صدا رو نشناختم اما به نظرم قبلا یه جایی شنیدمش″
..... : مشتاق دیدار خانم پارک!(پوزخند) فکر نمیکردم از یه پرنده بترسی(سرد)
+ ت..ت...توو کی هستی؟(ترسیده و جدی)
.... : فکر میکردم باید از صدام منو بشناسی نه؟
+ صدات اشناست اما نمیشناسم! کی هستییی عوضی ؟(ترسیده)
.... : هوپ هوپپپپ! زبونت هم که درازه!
+ چی!″زبونت هم که درازه″(متعجب) ت.تو شاهزاده جونگ کوکی؟!
- اوووو کوچولومون باهوشه!(نیشخند)
+ شما اینجا این وقت شب چیکار میکنید؟(ترسیده)
- با تو کار دارم(سرد) همراهم بیا!
+ متاسفم اما من نمیام دیگه به اون سرزمین خدانگهدار (تعظیم)
کوک دست ا.ت رو گرفت و قبل از بیهوش کردنش به ارومی پیش گوشش گفت
- من حرفمو دوبار تکرار نمیکنم
+ ت....(سیاهی)
.....
+″با نور خورشید بیدار شدم، اینجا کجاست؟دیشب چی شد؟ رفتم سمت در که متوجه حضورم داخل قصر و اتاق قبلیم توی قصر شدم اووو نههه درو باز کردم و از پله ها با دو اومدم پایین که با جونگ کوک مواجه شدم″
-بلاخره بیدار شدی(سرد)
+ لطفاً منو برگردونید! اصلا چرا منو باز برگردنید اینجا؟؟؟ من با بدبختی از اینجا خارج شدم!(عصبی و یکم داد، طوری که بورا و تهیونگ با تعجب بهشون نگاه میکردن)
-یادت نره کی جلوت وایساده مواظب حرف زدنت باش(عربده)
+ منو بکشید راحت تر از اینه که اینجا بمونمم(داد)
(کوک با شتاب چونه ی ا.ت رو محکم میگیره)
- بعد از پدرم حرف اول رو من میزنم اینو خوب آویزه گوشت کن!(سرد،جدی)″و اونجا رو ترک کرد″
+ شاهزاده ازخود راضی(گریه) میخوام برگردم خونه(داد که کوک بشنوه)
۱.۴k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.