𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:¹³
- ببین دختر جون من به کمکت احتیاج دارم فقط به مدت یکسال بعد از یکسال برو پی زندگیت (سرد و خنثی)
+ن-می-خوام(تیکه تیکه گفت)
- پس همینجا میمونی تا روز عروسی!
+.×.• چییییی؟
- همه بجز ا.ت برید بیرون!
-نشنیدید چی گفتم(داد)
(رفت بیرون و درو بست و قفل کرد)
«شب»
+″باید هر طوری شده از این خراب شده برم بیرون، واییییی الان چیکار کنمم بزاراهاااا پنجره! رفتم سمت پنجره که بلههه شازده خان پایین اتاقم ⁵تاااا سرباز گذاشته یعنیییی هوفففففففف، تنها کاری که میتونم بکنم جیغو داد کردنه رفتم سمت در و با لگد به در زدم″
+شاهزادههههههه جئونننننن!!!!! درو باز کنننید میخوام برگردمممم(داد) شاهزادهههههههههههه(جیغ)
که در با شتاب باز شد
- چه خبرتههههه(عربده)
+بز...بزا..رید برگردم(ترسیده و بغض)
- هوففف باز شروع شد دختر جون! ببین فقط یکسال نیازت دارم و از تو نظر نمیخوام که قبول کنی یا نه! فهمیدی(داد)(فهمیدی رو با داد گفت)
+مادرم!خواهرم اونارو چیکار کنم(گریه)
- هر ماه یکی رو میفرستم تا چکشون کنه واسه بیماری مادرت هم میگم دارو بگیره فقط دوازده ماه بعدش میتونی برگردی فهمیدی! الانم درو باز میزارم شاه و ملکه اینجا نیستن، فکر فرار اصلا به سرت نزنه چون نه تنها نمیتونی برگردی میگم سربازا همون جا دخلتو بیارن شیرفهم شد!
+ هوفففف(گریه)جئوننن تو زندگی قبلیم چه بدی بهت کردمممم که داری ازم انتقام میگیری(اروم) و عصبی)
(صبح)
(ا.ت برای صبحانه رفت پایین)
شرط
40کامنت
𝐏𝐚𝐫𝐭:¹³
- ببین دختر جون من به کمکت احتیاج دارم فقط به مدت یکسال بعد از یکسال برو پی زندگیت (سرد و خنثی)
+ن-می-خوام(تیکه تیکه گفت)
- پس همینجا میمونی تا روز عروسی!
+.×.• چییییی؟
- همه بجز ا.ت برید بیرون!
-نشنیدید چی گفتم(داد)
(رفت بیرون و درو بست و قفل کرد)
«شب»
+″باید هر طوری شده از این خراب شده برم بیرون، واییییی الان چیکار کنمم بزاراهاااا پنجره! رفتم سمت پنجره که بلههه شازده خان پایین اتاقم ⁵تاااا سرباز گذاشته یعنیییی هوفففففففف، تنها کاری که میتونم بکنم جیغو داد کردنه رفتم سمت در و با لگد به در زدم″
+شاهزادههههههه جئونننننن!!!!! درو باز کنننید میخوام برگردمممم(داد) شاهزادهههههههههههه(جیغ)
که در با شتاب باز شد
- چه خبرتههههه(عربده)
+بز...بزا..رید برگردم(ترسیده و بغض)
- هوففف باز شروع شد دختر جون! ببین فقط یکسال نیازت دارم و از تو نظر نمیخوام که قبول کنی یا نه! فهمیدی(داد)(فهمیدی رو با داد گفت)
+مادرم!خواهرم اونارو چیکار کنم(گریه)
- هر ماه یکی رو میفرستم تا چکشون کنه واسه بیماری مادرت هم میگم دارو بگیره فقط دوازده ماه بعدش میتونی برگردی فهمیدی! الانم درو باز میزارم شاه و ملکه اینجا نیستن، فکر فرار اصلا به سرت نزنه چون نه تنها نمیتونی برگردی میگم سربازا همون جا دخلتو بیارن شیرفهم شد!
+ هوفففف(گریه)جئوننن تو زندگی قبلیم چه بدی بهت کردمممم که داری ازم انتقام میگیری(اروم) و عصبی)
(صبح)
(ا.ت برای صبحانه رفت پایین)
شرط
40کامنت
۱.۸k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.